نقطه تعادل
2025-04-29🔻نو به نو شدن زیستنهای جمعی
2025-04-29📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان شو کارگر
🔹️۱۴ فروردین ۱۴۰۴
✅ سیزده بدر هم انجام شد و جشن های نوروزی با شادی برگزار گردید و سال جدید کار و کوشش و ساختن آغاز شد. می خواهم حکایتی نقل کنم که در وجود و روانم تاثیری ماندگار گذاشت.
🔻علامه محمدتقی جعفری شارح بزرگ مثنوی حضرت مولانا را می شناسید. از جان های جاودانه جهان ایرانی است. استادم عبدالکریم سروش سال ها پیش برایم نقل می کرد که شرح مثنوی علامه جعفری را کاویده و سه هزار نکته نوآورانه و بدیع از آن استخراج کرده بود.
🔻این را گفتم تا شما را به خاطره ای شگفت از علامه توجه دهم، خاطره ای که سال های هفتاد آن را در گفتگوی ایشان با مجله کیهان فرهنگی خواندم و عمیقا بر جانم نشست و انگیزه ام را برای تلاش و سخت کوشی دو صد چندان کرد.
🔻به تازگی کلیپ این خاطره را هم دیدم که دوستم دکتر صادقی نژاد مدیر موسسه چوپان برایم ارسال کرد.
🔻علامه می فرمایند در نجف طلبه بودم و نزد شیخ مرتضی طالقانی طلبگی می کردم. دو روز مانده به محرم مطابق معمول برای درس رفتم محضر شیخ. شیخ فرمود درس تعطیل است و فرمود “روح رفته و جسدش مانده”. دیگر درس نخواهیم داشت.
🔻علامه می فرماید وقتی دریافتم که جناب شیخ “خبر از عبور از پل این دنیا می دهند” و وداع می کند گفتم “پس آقا چیزی، آیه ای، روایتی، شعری، چیزی بفرمایید و من بروم”. شیخ هم این شعر سعدی را خواند:
تا رسد دستت به خود شو کارگر
چون فتی از کار خواهی زد به سر
🔻علامه می گوید “در حالی این شعر را خواند که احساس کردم از پل عبور کرده و برگشته و دارد از آن طرف پل با من حرف می زند”.
🔻علامه می گوید “در این شعر بوی ابدیت هست”. صلاحیت شرح و تفسیر سخن سعدی و قصه ی علامه را ندارم، اما این خاطره برایم عمیقا اثرگذار بود و زندگی و روحیه ام را ساخت.
✅ شما هم به این پند سعدی از زبان شیخ مرتضی و علامه جعفری درنگ کنید و به این بیندیشید چگونه می توانید تا این ور پل هستید کاری کنید و هر روز با خود زمزمه کنید:
تا رسد دستت به خود شو کارگر
چون فتی از کار خواهی زد به سر