امید نوروزی
2025-03-10مشروطه خانم
2025-03-10📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان حقیقت نوروزی
🔻۱۵ فروردین ۱۴۰۳
✅ کم نبوده و نیستند تاریک اندیشان و خشونت پیشگان و انسان ستیزانی که نوروز را نه تنها حقیقت نمی دانند، بل به آن برچسب ظلالت می زنند. طالبان در افغانستان و همفکران شان در هرجای جهان از این دسته اند. از قضا حقیقت بودگی نوروز را در همین ناسازگاریش با تاریک اندیشان طالبانی و انسان ستیزان خودکامه هم می توان دید و فهمید. اما بگذارید حقیقت بودگی نوروز را بیشتر بکاویم و بدانیم.
🔻حکیم عمر خیام در رساله “نوروز نامه” که نخستین کتاب مستقل با عنوان نوروز است می نویسد: ” و نوروز حقیقت است” ( خیام ۱۳۱۲: ۹). و این عصاره رساله ی اوست. حکیم بیان مستقیمی در شرح “حقیقت بودگی” نوروز نمی دهند، اما روشن است که خیام چه در ذهن دارد؛ خیامی که گاهشماره جلالی، دقیق ترین گاهشمار جهان تاکنون را برپایه نوروز و اعتدال بهار تنظیم کرد.
✅ نوروز حقیقت است؛ حقیقتی هستی شناختی و کیهانی. هانا ارنت در رساله ی ” آزادی آزاد بودن”، “حقایق معقول” و “حقایق واقعی” را متمایز می کند. معقول ها همان حقایق علمی، فلسفی، منطقی و ریاضیات اند و واقعی ها رخدادهای سیاسی و اجتماعی هستند. واقعی ها میدان منازعه و مناقشه ی حکومت ها و ایدیولوژی ها و سیاستمداران اند. ارنت می نویسد واقعی ها اگر با منافع سیاسی و ایدیولوژیک در تضاد باشند کتمان و انکار می شوند. اما معقول ها بسختی در معرض سیاست قرار می گیرند و سیاسیون نمی توانند آنها را انکار کنند.
🔻اما نوروز حقیقت معقول و در عین حال واقعی است. نوروز معقول است، چه، با محاسبات ریاضی و منطق سازگار است؛ همان ها که حکیم عمر خیام برپایه اش گاهشماره جلالی را تنظیم کرد؛ و واقعی است، چه، مجموعه ای از رسوم و جشن هایی قراردادی است.
🔻ایدیولوژی های خودکامه و ستمگرانه بارها در انکار آن کوشیدند و می کوشند و عاقبت سرشان به سنگ خورد و همچنان می خورد.
✅ نوروز حقیقتی انکارناپذیر است که حقایق پرشماری را در خود دارد.
🔻”ایران زمین” یکی از این حقایق است. اگرچه امروز نوروز گستره ای جهانی دارد و نوروزیان محدود به ایران و ایرانی نیست.
🔻نوروز حداقل برای ایرانیان نام دیگر ایران است. حقیقت نوروز حقیقت انکارناپذیر ایران و فرهنگ دیرپای آن است. نه یونانیان و رومی ها، نه اعراب و مغول ها و نه حتی تمدن مدرن، نتوانستند فرهنگ ایران را مضمحل یا مستعمره یا در خود مستحیل کنند. نوروز نگذاشت و نمی گذارد. تا نوروز هست حقیقت فرهنگ ایرانی پابرجا و پویا و پوینده و پرشور می ماند.
🔻نوروز حقیقت است “حقیقتی شادمانه”. شادی، جدایی ناپذیر از فرهنگ ایرانی است. گرچه تیرگی ها، خودکامگی ها، فلاکت ها و فقرها شادی را سرکوب و میدانش را تنگ می سازند. اما شادی هرگز نمی میرد و هر نوروز با نوای دل انگیز موسیقی ها، شعرها و هنرهای شورانگیز در دل های نوروزیان زنده و سرزنده می شود و حضور و تولدش را جشن می گیرد و “امید زندگی شادمانه” را نوید می دهد.
🔻نوروز حقیقت است، “حقیقتی زیبایی شناسانه”. نوروز جهان را شکوفا و سبز و پر گل می کند. طبیعت زیباترین جامه اش را می پوشد و نوروزیان را به زیبایی ها و زیباترین ها فرامی خواند. نوروزیان نیز همگرا و هم آوا با زیبایی طبیعت، تن و جان و روان شان را می آرایند و خود را از زشتی ها و درشتی ها می پالایند. نوروز همه ی زیبایی هایی است که در شعر و ادب و هنر نوروزیان جلوه و جمال یافته است. حقیقت زیبایی شناختی نوروزیان را در همین جلوه ها و جمال ها می توان دید و شنید و چشید و لمس کرد.
🔻حقیقت زیبایی شناختی نوروز را حتی در زیبایی شناسی های روزمره نوروزیان بهتر از هنر و ادبیات می توان چشید و بویید و لمس کرد. در غذاها و شیرینی ها و لباس ها و گل ها و خانه تکانی ها و پیام های نوروزی و دید و بازدیدهایش. این زیبایی شناسی، همانست که جان دیویی آن را ” هنر به منزله تجربه” (دیویی ۱۳۹۱) می نامد. دیویی زیبایی شناسی را در همه حیات و کیفیاتش می بیند. تجربه زیبایی شناختی نتیجه تعامل انداموار انسان با محیط است. در همین معناست که نوروز حقیقتی زیباشناسانه و برخواسته از هستی است.
🔻نوروز حقیقت است، “حقیقتی امیدبخش”.نوروز امید رهایی از تلخی ها و ترس ها و تنهایی ها و تندی ها و تندخویی های زمانه است. نوروزیان هزاران سال مانده اند و با آمدن نوروز این حقیقت را به یاد می آورند و بر ماندگاری شان برای فرداهای دور و نزدیک امیدوار می شوند. دهل و سرنای نوروزی شادمانه این پایداری و ماندگاری را در هر کوی و برزن طنین می افکند و جان ها را بیدار و هشیار می سازد.
🔻امیدبخشی نوروز و حقیقت آن جلوه بارز و عینی دیگری هم دارد. ارنست بلوخ در “بنیاد امید” می گوید: “هر کجا انسان با شور و هیجان علیه شرایطی که فروبسته و تغییرناپذیر جلوه می کنند، می شورد، امید تقویت می شود” ( کلنر و اوهارا ۱۴۰۱: ۲۶). نوروز شورش و انقلاب مکرر همگان علیه وضع موجود و تقلا برای نو شدن و تغییر است. گاه که اقتضا کند حتی این انقلاب و شورش نظم مستقر سیاسی را نیز شامل می شود.
✅ نوروز حقیقت است، “حقیقتی اتوپیک و آرمانی”. بلوخ در کتاب “روح اتوپیا” نشان می دهد اتوپیا فقط ایده های آرمانشهری نیست، بل در فضاها، مکان ها و آیین ها هم هست. نوروز حقیقتی اتوپیایی است، اتوپیای ایرانیان و نوروزیان. اتوپیایی که تارپودش مهربانی، اعتدال، همگرایی با طبیعت، بخشش و هدیه، قرابت انسان ها، عشق و دوست داشتن، زیبایی، تمیزی، نو شدن، پویایی، آشتی و صلح، خانواده دوستی، کرامت انسان و انسان ورزی و اخلاق است.
🔻اتوپیای نوروزی حقیقت نوروز است که سالی چند روز محقق می شود تا بدانیم که چنین آرمانشهری ممکن است و تحقق پذیر. اگرچه هنوز نیست، فراگیر نشده و بسادگی فراموش می شود. اتوپیای نوروزی، رویای نوروزیان است برای شدن و آینده و اشتیاق شان برای ارزش هایی که می توانند باشند و جامه عمل پوشند. نوروز فراخوان همگانی است برای چیزی که نیست، اما جستجویی برای دست یافتنش هست.
🔻اتوپیای نوروز حقیقت بالقوه ای که بارقه هایش برای لحظه ای بالفعل می شود. اتوپیای نوروزی نشان دادن حقایق معقول و واقعی است تا ما را مشتاق آنها کند تا تمام سال برایش بکوشیم و بجوشیم.
✅ این سخن حکیم عمر خیام را بشنویم: “هر که روز نوروز جشن کند و بخرمی پیوندد تا نوروز دیگر عمر به شادی و خرمی گذارد”( خیام ۱۳۱۲: ۵). این عقیده ای که همچنان در فرهنگ عامه نوروزیان رایج است. این باور چه می خواهد بگوید؟ هیچ، مگر اتوپیای نوروزی. اگر نوروزی باشیم و بمانیم، تمام عمر را در شادی و خرمی خواهیم بود و خواهیم زیست.
🔻نوروز حقیقت است و همین پایدار و ماندگارش کرده و می کند. اگر جز این بود قرن ها پیش زیر سم اسبان غارتگران و تاریک اندیشان تباه و از صفحه روزگار محو می گشت.