مساله دانشگاه
2025-03-05سلبریتی دانشگاهی چیست؟
2025-03-05📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان چرا و چگونه امیدوار باشیم؟
🔻۲۹ شهریور ۱۴۰۲
✅ برای ایفای مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان یکی از موانع ما ناامیدی است. چگونه از این ناامیدی عبور کنیم؟
🔻شرط و ضرورت هر کنش جمعی از جمله کنش جمعی برای ایفای مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان امید است. هر فعالیت و کنش جمعی نیازمند این است که ما در چند مسئله به نتایج روشنی برسیم.
✅ فردریک میر در کتاب ” روایت و کنش جمعی؛ چرا فراخوان های اجتماعی و سیاسی به داستان نیاز دارند” می نویسد کنش های جمعی مسئله های شان چه چیزهایی هست؟
🔻 یکی، مسئله هماهنگی است. این که چطور سازماندهی کنیم، هماهنگ شویم و بتوانیم از امکان ها و فناوری ها و فرصت هایی که در اختیار داریم سازمان دهی مناسبی را ایجاد بکنیم.
🔻دیگری، خاطرجمعی است. این که شرط کنش جمعی این است که کسی احساس نکند دیگران دارند “مفت سواری” می کنند. یعنی در فعالیت جمعی منافعی که وجود دارد برای همگان باشد و کسی نخواهد منفعت بیشتر یا منفعت فردی را دنبال بکند. همه احساس کنند که دارند تلاش می کنند و این احساس که همه تلاش می کنند نقشی کلیدی در موفقیت و پیروزی گروه و تداوم آن دارد. اگر احساس شود تعداد کمی فعالیت می کنند و بقیه تماشاچی هستند، این موجب متلاشی شدن و ناکامی گروه می شود.
🔻مساله دیگر که بسیار در بحث های کنش جمعی از جمله در بحث مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان اهمیت دارد “برساختن خیر جمعی” یا “خیر عمومی” است. این که افرادی که در کنش جمعی مشارکت می کنند به ارزش ها و باورها و منافع و علایقی برسند که برای همه خیر باشد و منفعت داشته باشد. این خیر جمعی داشتن معنایش این نیست که ضد منافع فردی ما باشد. هر کدام از ما بخشی از آن جمعی هستیم که شرکت کردیم. بنابراین هر فردی هم باید بتواند منفعت های فردی خودش را در درون کنش جمعی و آن خیر جمعی که برایش تلاش می کنیم تعریف بکند.
✅اما نکته مهم تری وجود دارد که فردریک میر درباره آن بحث نکرده است. آن هم بحث امید است. به ویژه برای کشورها و موقعیت هایی مثل امروز ایران امید مفهوم بنیادی و بزرگی است. تحلیل ها و ذهنیت هایی در خودآگاه و ناخودآگاه سیاسی ما وجود دارد که عاملیت ها و تلاش های ما در ساختار سیاسی و حکمرانی و حتی در ساختار اجتماعی ما نتیجه بخش نیست. در لا به لای نوشته ها اظهارنظرها و در فضای کلی جامعه می شود این را دید که امیدی برای تغییر نیست و فرد نمی تواند تغییری را ایجاد کند. این باور، عامل مهمی برای دلسردی و عدم مشارکت در کنش های جمعی مثل همین کنش مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان است.
🔻آیا واقعا امیدی برای تغییر دادن وجود دارد یا خیر؟ این پرسشی است که ما و همه کسانی که کنش جمعی انجام می دهند لاجرم باید روایت کنند و پاسخ بدهند. اگر نتوانیم به این پرسش پاسخی بدهیم، کمی از افراد راه را ادامه خواهند داد و کنش جمعی را به سرانجام خواهند رساند.
✅ برای پاسخ دادن به این پرسش کتاب “امید در تاریکی” نوشته ربه کا سولنیت ( ترجمه نرگس حسن لی) را بخوانیم. هر کسی در هر زمینه ای کنش جمعی انجام می دهد “امید در تاریکی؛ تاریخ های ناگفته، احتمالات بیکران” را بخواند.
🔻سولنیت از فعالان تأثیرگذار در ایالات متحده آمریکاست این خانم در سال های ۲۰۰۳ و ۲۰۰۴ زمان جرج بوش ریاست جمهوری آمریکا این کتاب را می نویسد. دوران بسیار دشواری برای آمریکا هست. هر وقت که جمهوری خواهان در آمریکا به قدرت می رسند جامعه مدنی آمریکا دچار تنش ها و یأس ها و ناامیدی ها و بحران ها می شود. به دلیل بنیادگرایی و افراط گری که جمهوری خواهان همیشه در آمریکا دارند.
🔻سولنیت در صورت بندی مسئله امید، اولین نکته ای را که کم و بیش همه اندیشمندان درباره امید به آن اتکا و بحث می کنند “عدم قطعيت” مي نامد. ما در جهانی زندگی می کنیم که پیچیدگی ها، بحران ها، فشارها، سرکوب ها و مقاومت علیه هر نوع تغییر چنان گسترده، سیستماتیک و دشوار است که براي ما جای امید باقی نمی گذارد.
🔻این نکته از این حیث اهمیت دارد که سولنیت تجربه های ایالات متحده، اروپا و کشورهای دیگر را توضیح می دهد. پس، فقط در ايران نيست كه احساس می کنیم برای مداخله کردن و ايجاد تغییر و بهبود وضعیت مان از طریق کنش های جمعی و مدنی با مقاومت های وسیعی رو به رو می شویم. این مسئله ای جهانی است. اگرچه کیفیت و چگونگی اش در هر کشوری متفاوت است. اما امري جهانی است.
✅ شرط اول خلق امید، شناخت سرشت همین عدم قطعیت است. عدم قطعیت یعنی این که نمی توانیم به طور قاطع آشکار و عینی اطمینان داشته باشیم که کارهایی که انجام می دهیم، منجر به تغییرات دلخواه ما می شود. اطمینان داشته باشیم که ما کامیاب و پیروز می شویم. تا زماني که این را نشناسیم عملا ناامید می شویم و ریسک نمی کنیم و پا به میدان نمی گذاریم.
چون نیرویی در ناخودآگاه سیاسی و حتی خودآگاه سیاسی ماست که به ما می گوید:”ریسک نكن! خودت را به خطر نيانداز! به جایی هم نمی رسی و فقط هزینه می دهی.
🔻سولنیت توضیح می دهد که چقدر این واقع بینانه نیست. درست است که نیروهای سرکوب گر، سیستم ها، حکومت ها و ساختارهای اجتماعی در برابر ما هستند، اما تجربه های وسیعی از کشورهای متعدد می آورد که چطور با وجود موانع و صخره های عظیم، تغيير ایجاد شده است. او توضیح می دهد که درست است که ما نباید فکر کنیم که همه چیز خوب است و همه نیروها در اختیار ما است، اما از این تفکر نتیجه نمی گیریم که نباید عمل کنیم.
✅ تري اينگلتون فیلسوف بلند آوازه کتابی دارد به نام “امید بدون خوش بینی”. از خواندنی ترین کتاب ها در مورد امید است. اينگلتون می گوید امید نیازمند پایه های محکمی است، اما این پایه های محکم این نیست که تصور کنیم که خوش بینانه می توانیم جهان را تغییر بدهیم. نه. معنای امید این نیست. اينگلتون استدلال می کند که ما می توانیم در نظر بدبین اما در عمل امیدوار باشیم.
🔻این بحثی است که ارنست بلوخ فیلسوف امید، صاحب کتاب «اصل امید» می گوید همان طوری که در جهان اورانیوم هست، امید هم هست. بلوخ معتقد است که نیروهای بالقوه بسیاری را بشر در اختیار دارد که آن ها را به فعلیت درنیاورده است و این نیروهای بالقوه به تعبیر بلوخ از پیش در ذات و نهاد هستی مستقر شده اند و به تعبیر بلوخ “امید نه هنوز هست.”
🔻نه هنوزهای زیادی در جهان است که ما آن ها را نتوانسته ایم به هر دلیلی فعلیت ببخشیم و ما اگر ماهیت انسان به جهان را واقع بینانه فهم كنيم و جهان اجتماعی را واقع بینانه تحلیل كنيم، متوجه می شویم که آن بالقوه هایی که می توانند به فعلیت برسند چه چیزهایی هستند و نسبت به آن هاست که می توانیم آن موقع امیدوار باشیم.
✅ سولنیت با تکیه بر همین تفکر. معتقد است که امید وقتی معنا پیدا می کند که ما در جهان عدم قطعیت و پیش بینی ناپذیری کنش های جمعی خودمان دست به اقدام می زنیم و عمل می کنیم.
🔻او برای ما توضیح می دهد که چرا و چگونه ما می توانیم با وجود شرها، ابتذال ها، ویرانی ها، سرکوب ها و ستمگری ها و با وجود صخره های بزرگ، همچنان برای کنش جمعی و برای ایفای مسئولیت های اجتماعی خودمان امیدوار باشیم. او موانع را توضیح می دهد و راه عبور از آن ها را هم شرح می دهد.
🔻سولنیت توضیح می دهد که وضع موجود و حاکم و حکومت ها از ما می خواهند که ما باور کنیم که اوضاع تغییرناپذیر و ناگزیر و آن چه که هست رویین تن است .سولنیت توضیح می دهد که این تمام تلاشی است که حکومت ها و طبقات حاکم و وضع موجود به خرج می دهند تا تمام افراد را به این نتیجه برسانند که به فکر تغییر وضع موجود نباشید و خیالتان راحت باشد که دست شما به جایی نمی رسد و سعی می کنند تا تمام حافظه جامعه و افراد را که تا به حال موفقیت هایی از کنش های جمعی شان داشتند پاک کنند و تصویری از جامعه ارائه کنند که همیشه این طوری بوده است و الآن هم همین است که هست و باقی خواهد ماند و راهی که در پیش است چیزی جز ادامه همان گذشته نخواهد بود.
🔻از این رو سولنیت توضیح می دهد که ما برای این که امید را بر ساخت و فهم كنيم مهم ترین گام این است که ببینیم آیا واقعا چیزی تا به حال تغییر نکرده است؟ ببینیم آیا کنش های جمعی که جامعه و گروه ها تا به حال داشته اند همه شکست خورده اند؟
✅ بیاییم از تغییراتی که تا به حال جامعه داشته است ارزیابی واقع بینانه ای داشته باشيم و آن موقع است که متوجه می شویم که نه این طور نیست. خیلی چیزها تغییر کردند. البته به تعبیر سولنیت میل آشکار و پنهانی وجود دارد که ما شکست های خودمان را زود باور کنیم، اما پیروزی های خودمان را زود فراموش کنیم و باور نکنیم.
🔻فکر می کنم این بحث برای ایران هم مهم است. آیا ما نسبت به تابستان سال گذشته تاكنون به طور نمونه همین جنبش مهسا،”زن زندگی آزادی” یا نسبت به ده سال پیش يا بیست سال پیش تغییری نکردیم؟ آیا نسبت به چهل سال پیش هیچ تغییری نكرده ايم؟ آیا تغییراتی که در جامعه به وجود آمده است، دانشگاهیان و کنش های جمعی و جامعه مدنی در آن نقشی نداشته اند؟
🔻فکر می کنم و یقین دارم که نه تنها در این یک سال بلکه در تمام دوران مدرن و معاصر ایران در نتیجه کنش های جمعی و کنش های مدنی و تحولات دیگر تغییرات اساسی در جامعه ایران به وجود آمده است و دستاوردها و پیروزی های زیادی داشته ايم ولی چون هنوز به آن سرانجامی که دلمان می خواهد نرسیده ايم میل داریم که گذشته را فراموش كنيم و دستاوردها و کامیابی های خودمان را فراموش کنیم. اما ناکامی های خود یا هزینه هایی را که برای کنش های جمعی داده ايم برجسته جلوی چشم خودمان قرار می دهيم .
🔻این هم به تعبیر سولنیت بخشی از سیاست حاکم است که هزینه ها را سنگین کند و هزینه های سنگین را سنگین تر از آن چه که بوده یادآوری کند. دستاوردها را ناچیز كند و ما هم در کنش های جمعی خودمان این ها را بپذیریم.
✅ فکر می کنم دوستانی که در کنش های جمعی شرکت می کنند اگر بتوانند تجربه های موفق خودشان را توضیح دهند یا ما بتوانیم تجربه هایی را که در جامعه ميشناسيم توضیح دهیم آن موقع متوجه می شویم که چرا گفته می شود امید مثل اورانیوم در جهان است و نیاز دارد که اکتشاف شود.
🔻کافی است که ما در حوزه سیاسی به همین بحث دانشگاهیان در دوره سال های ٦٠ تا ٧٠ نگاه کنیم.در برخوردهای ویرانگری كه با استادان دانشگاه شد، صدای کسی برنخاست. اما ما امروز به موفقیت بزرگی دست یافته ایم و شاهدیم که در همین دو سال اخیر هر استادی که از دانشگاه اخراج شده است موج عظیمی از خودآگاهی در جامعه به وجود آمده است. این موج عظیم بسیار اهمیت دارد و جامعه دارد آن را نشان می دهد.
🔻سولنیت توضیح می دهد که روایت کردن زخم ها در جامعه از پیش شرط های بهبود جامعه است. وقتی جامعه نسبت به زخم های خودش حساس و آگاه می شود و آن ها را روایت می کند یعنی نیمی از مسئله و نیمی از مسیر امید طی شده است.
✅ در کتاب «روایت و کنش جمعی»، فردریک میر، توضیح می دهد که کاری که روایت کردن و به تصویر کشیدن و به زبان درآوردن و رویت پذیر کردن چالش ها و زخم های جامعه انجام می دهد، دقیقا به معنای گام برداشتن در مسیر اصلاح و بهبود جامعه است.
🔻در گذشته بحران های دانشگاه را فقط تعداد کمی از محققان دانشگاهی روایت می کردند، اما امروزه می بینیم که رسانه ها، مطبوعات، شبکه های اجتماعی و در گفتگوهای روزمره این اتفاق افتاده است.
🔻 امروزه افرادی مثل «مسعود علیا »،«امیر مازیار »، «مهدی خویی» و دیگر استادانی که همین اواخر اخراج شدند و تمام پرونده استادهای پیشین در صحن علنی جامعه باز شده است. این دستاورد بزرگی است. ما این را باید ببینیم.
🔻امید از همین جا بیرون می آید. این که دانشگاهیان بیانیه می دهند. دانشگاهیان در انجمن های صنفی خودشان درباره اخراج استادان صحبت می کنند و حکومت را بابت این سیاست به چالش می کشند. اینکه حکومت و اجزای گوناگونش از نماینده های مجلس گرفته تا رئیس جمهور، وزرا و دیگران مجبور شدند درباره اخراج اساتید صحبت کنند، دستاورد بزرگی است. در گذشته استادان اخراج می شدند، تعلیق می شدند یا تحت فشار قرار می گرفتد. حتی یک رئیس دانشکده یا مدیرگروه حرفی نمی زد چه رسد به این که حاکمان یا سطوح دیگر درباره مسئله استادان دانشگاه سخن بگویند.
🔻درباره محیط زیست، فقر، مسکن، آسیب های اجتماعی و درباره دیگر چالش های جامعه شاهد روایت کردن صداهای سرکوب شدگان یا فرودستان در حوزه عمومی هستیم؛ این همان چیزی که من به آن “سیاست سخن” می گویم. اگر ما تمام این چهل و پنج سال گذشته در چنین وضعیتی بودیم، بدون تردید وضعیت ما بسیار بسیار بهتر از آن چیزی بود که الآن است.
✅ یکی دیگر از منابع امید برای کنش های جمعی توجه به ظرفیت ها و قابلیت های پنهان در جامعه است. خانم سولنیت در کتاب “امید در تاریکی”از اين ظرفيت ها با عنوان سایه ها ياد مي كند. او توضیح می دهد که ما اگر به صحنه های فرعی بدیعی که خارج از صحنه اصلی قدرت سیاسی است توجه نماييم، آن جايي که به شما گفته شده است نادیده بگیرید یا قادر به دیدنشان نیستید داستان هایی بیرون می آید که دنیا را تغییر می دهد. و این همان جایی است که فرهنگ قدرت شکل دادن به سیاست را پيدا مي كند و مردم قدرت تغییر جهان را پیدا می کنند.
🔻سولنیت از ما و همه محققانی که در حوزه امید کار كرده اند، دعوت می کند که توجه كنيم سیاست ریشه در اندیشه های ما و تخیلاتی که ما داریم دارد. اعمال نمادین فرهنگی، ماهیت قدرت هستند. وقتی در جامعه قدرت ها با انبوهی از نمادها و نشانه هایی که رسانه ها، شبکه ها و قصه هایی که مردم در زندگی روزمره می گویند رو به رو می شوند، ناگزیر هستند که زبانشان را تغییر دهند و بعد ناگزیرند که سیاست هایشان را هم تغییر بدهند.
🔻سولنیت تعبیر زیبایی دارد. می گوید:” انقلاب لزوما شبیه انقلاب نیست.”
او مثال های متعدد می آورد که چطور در جهان،خشونت ها کاهش پیدا می كنند.چگونه تغییراتی در حوزه سیاست های محیط زیستی یا در حوزه اقتصادی یا در برخورد با مهاجران و حوزه های گوناگون بدون اين كه انقلابي صورت گرفته باشد، به وجود می آید. بي آنكه رژیمی سرنگون شده باشد.حکومت ها از ایدئولوژی هایشان عدول می کنند بدون این که قوانینشان را ظاهرا تغییر دهند. بي آنكه اذعان و اعتراف كنند که ما چیزهایی را پذیرفتیم.
🔻سولنیت به این ها سایه ها می گوید. می گوید ما به سایه ها توجه كنيم. یکی از منابع امید همین سایه ها هستند. یعنی کنشگری های پرشماری که به شکل های پیچیده ای در درون جامعه صورت می گیرد و ما آن ها را دست کم می گیریم. منظورم از ما آن هایی هستند که می خواهند کنش جمعی كنند.
✅ در دانشگاه ها هم تغییرات وسیعی به وجود آمده است. درست است که ما امروزه حساس تر و هوشیارتر شدهایم و تحملمان خوشبختانه برای پذیرش نابهنجاری ها کم شده است. اما این نابهنجاری ها همانطور که قبلا اشاره کردم به طور حادتر و پیچیده تر و گسترده تری وجود داشت. این ما بودیم که حساس نبودیم. حالا حساس شدیم.
🔻بحث فقط دانشگاه ها نیست. درباره زنان دقت کنید. فقط کافی است که به خیابان ها سری بزنیم. مدتی پیش یادداشتی تحت عنوان «تهران چه رویایی در سر دارد؟» نوشتم. آن جا مشاهدات خودم را از میدان فردوسی تا میدان انقلاب نوشتم و آن جا همان سایه ها را دیدم. همان زنان،مردان ،کتاب فروشی ها و کتاب خانه ها با کنشگری های خودشان تغییر ایجاد می کنند. تغییری که به وجود آمده البته جایی هم اظهار نشده جایی هم ثبت نشده جایی هم به طور رسمی پذیرفته نشده است.
🔻جیمز اسکات؛ انسان شناس بلند آوازه در حوزه سیاسی در کتاب خواندنی اش به نام «سلطه و هنر مقاومت» که نام فرعی اش «روایت های نهانی»، است، روایت های پنهان در درون جامعه را توضیح می دهد. روایت هایی که مقاومت می کنند. روایت گروه های فرودست گروه هایی که در حاکمیت و حکومت ها نیستند و مقاومت می کنند، سامان موجود جامعه را، تغییر می دهند، و دستکاری می کنند. آنها تلاش می کنند به نحو اثرگذاری کم کم سیاست را تغییر دهند. اسکات به این ها فراسیاست می گوید. یعنی در مقابل سیاست رسمی، فراسیاست هم داریم. همین را درباره عرصه های دیگر هم می شود دید.
✅ در دانشگاه ها هم چنین چیزی وجود دارد. نکته مهم این است، کسانی که می خواهند دست به کنش جمعی بزنند به ظرفیت های این روایت های نهانی و به سایه ها و به تغییرات کوچک که البته وقتی همه شان را کنار یکدیگر قرار دهیم تغییرات بزرگی را رقم خواهند زد توجه کنند و منبع امید را از همین ها جستجو کنند.
🔻من سعی کردم تا بخشی از بحث هایی را که در این زمینه وجود دارد تقدیمتان کنم.