دموکراسی خواهان متحد شوید
2025-03-02برای نجات دانشگاه چه کنیم؟
2025-03-02📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان نااستادان
🔻۱۶ شهریور ۱۴۰۲
✅ این روزها استادان دانشگاه مساله حوزه عمومی شده اند. اخراج استادان مستقل و ورود شبه استادان و نااستادان به دانشگاه، افکار و حوزه عمومی را بیش از گذشته متوجه نهاد دانشگاه کرده است.
🔻اتفاق مبارکی است. پیش و بیش از اینها شایسته و بایسته بود که حوزه عمومی درگیر سرشت و سرنوشت دانشگاه شود. نهاد دانشگاه تازگی استقلال نهادی و آزادی اش را از دست نداده است. تعرض سیاسی به علم و نهاد آن همیشه وجود داشته و علنی و بی پروا هم بوده است. همگان هم از چند و چون آن آگاه بوده اند. اما حوزه عمومی واکنشی به آن نداشت.
🔻عده ای از دانشگاهیان، محققان آموزش عالی و روشنفکران به صورت پراکنده، اینجا و آنجا، در مجلات دانشگاهی و پژوهش ها و کتاب ها وضع آشفته دانشگاه ایرانی را نقد می کردند. اما نه حاکمیت، نه ملت و نه حتی دانشگاهیان اعتنایی به این نقدها و نظرها می کردند.
🔻مقصود فراستخواه، علی پایا، محمدامین قانعی راد و اینجانب و ده ها نویسنده دیگر حداقل دو دهه است از بهم ریختگی و آشفتگی نهاد دانشگاه و تعرض سیاسی به آن گفته و نوشته ایم.
✅ جامه استادی به تن سعید حدادیان، گرچه برازنده او نیست، اما خبری خوب از آب درآمده و گوشه ای از پرده فضاحت مداخله سیاسی حاکم بر دانشگاه را بالا زده است.
🔻نه تنها من بل هر دانشجویی نمونه های بسیاری از حدادیان ها و نااستادان را در کسوت استادی دیده و می شناسد. آش چنان شور شده که مبالغه نیست اگر بگویم صد رحمت به حدادیان. لااقل نیمچه صدایی دارد و مداحی می داند. بسیار بسیار نااستادان داریم که فاقد هر قابلیت و مهارت یدی و فکری اند.
🔻دشوار و شرم آور است اگر بخواهم حتی وصفی ناقص و محتاطانه از سواد دانشگاهیان و سبک و سلوک برخی نااستادان تحمیل شده به دانشگاه بگویم.
🔻اصلا مقصودم این نیست که معیارهای سطح بالای استادی استادانی چون فروزانفر، همایی، غلامحسین صدیقی، سید جعفر شهیدی، شفیعی کدکنی، حسین بشیریه، کوروش صفوی، مقصود فراستخواه، محمود روح الامینی و صدها استاد راستین دیگر را مبنای سنجش قرار دهم. نه، اصلا.
🔻بسیاری نااستادان را بر کرسی استادی نشانده اند که قلمم و زبانم از وصف اوصاف شان قاصر است. جرات و جسارت نام بردن از آنها را هم ندارم. شاید نیازی هم نباشد. هر کس کلاس آنها را تجربه کرده باشد، با گوشت و پوست و استخوانش درک می کند از چه تیپ آدم هایی سخن می گویم.
🔻برخی از آنها توان اداره کلاس را ندارند. برخی هم واجد کم ترین شایستگی و تسلط به دروس نیستند. برخی هم تنها دارایی شان وفاداری سیاسی به حاکمیت است.
✅ اخراج استادان مستقل و استادی نااستادان، حساسیت افکار عمومی به مصیبتی مزمن در دانشگاه ها را بالا برده است. البته، این مصیبت تازگی به نقطه بحرانی رسیده و همه اندام دانشگاه را آلوده و فرسوده است. شاید همین واکنش عمومی را برانگیخته و وجدان جمعی را بیدارتر ساخته است.
🔻هر چه هست، خیری در آن است. فشار افکار عمومی در آینده اثراتش را نشان خواهد داد. فردا که کلاس ها باز شوند، روزهای سخت تری برای نااستادان خواهد بود. آنها رسوای عام و خاص شده اند. دست خالی شان برای همه رو شده و نزد دانشجویان و استادان و حتی کارکنان اداری دانشگاه بدنام شده اند.
🔻رسانه ها و مطبوعات و شبکه های اجتماعی بعد از این خبرهای بیشتری از نااستادان خواهند نوشت. دیگر چتر سیاسی و جامه ایدیولوژیک، حافظ آنها و پوشاننده سستی ها و کاستی های شان نخواهد بود.
🔻نااستادان بخواهند یا نخواهند نُقل محافل عمومی شده اند. چشمان دانشگاه آنها را می بیند. درست است که پشت شان به حمایت حکومت و نظام اداری دانشگاه گرم است، اما روزهای خوش آنها هم تمام شده. نااستادان می دانند دانشجویان امروزی هم شهامت و جسارت بیشتری دارند. آنها کم تر تحمل می کنند و بیشتر فریاد می کشند.
🔻حوزه عمومی هم اهمیت نهاد دانشگاه را دریافته است. اگر چنین نبود چشمش را بر مصبیت های مزمن دانشگاه همچنان بسته نگاه می داشت. روزها و ماه ها و سال های آینده، بیش از پیش خبرهای نااستادان را خواهیم شنید.