دلخوشی
2025-02-26کار بیکاری
2025-02-26📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان مهر معلمانه
🔻۲۴ مرداد ۱۴۰۲
✅ هنگام وفات استاد فقید محمد امین قانعی راد انبوهی از شعرها، شورها و شوق ها در شبکه های اجتماعی و رسانه و مطبوعات منتشر شد. چنان شد که استاد خانیکی نوشتند مرگ قانعی راد تولد دوباره او بود.
🔻همین اتفاق اکنون برای استاد فقید و روان شاد کورش صفوی در حال وقوع است. همکاران و دانشجویان و دوستدارانش از تدریس ها، تحقیق ها، ترجمه ها، تالیف ها و تمامیت وجودش با نیکی یاد می کنند و سهم و سرمایه معنوی و معرفتی و مهر معلمانه اش را یادآور می شوند.
🔻این امر کم و بیش برای همه بزرگان و آموزگاران روزگار ما مکرر اتفاق می افتد. طبیعی و ضروری هم هست. مرگ معلمان بزرگ هم رخدادی معلمانه است و مجالی برای یادگیری بیشتر و بهتر، هم قدرشناسی است، هم قدرت بخشیدن به نهاد دانایی و قلم، و هم قیمت نهادن به گوهرهای والایی که شایسته قدر و قیمت اند.
✅ اما هر بار چنین می شود می پرسم مگر نمی شد قدری از این دریای قدردانی ها را زمان حیات این معلمان بزرگ می دیدیم؟
🔻مساله فقط این نیست که به معلمان بزرگ لطف مان را ابراز کنیم و آنها شادی و نیرو ببخشیم. مساله مهم تر، جامعه علمی است. اگر قانعی رادها و صفوی ها در زمان حیات شان چنین در حوزه عمومی شناسانده شوند، دانشجویان و علاقه مندان به دانایی، مجال بیشتر و بهتری دارند تا از این دانایان و آموزگاران روزگار بیاموزند، کتاب ها و نوشته های شان را بخوانند و حتی در کلاس ها و سخنرانی های شان مشارکت فعالانه کنند.
🔻 اگر چنین می بود و می شد، حتی مجال نقد و ارزیابی و تحلیل داشته ها و نوشته های شان هم فراهم تر می شد و در حضور خودشان مجال هم سخنی بود.
✅ موری شوارتز، استاد جامعه شناسی که قصه اش قبلا در یادداشتی نقل کردم ابتکار جالبی کرد و در زمان حیاتش مجلس ترحیمی برای خودش برگزار کرد. گفت هر کس مهر و محبتی دارد در حضورم تا زنده ام ابراز کند که بعد مرگم حسرت و آه در دلش نباشد و نماند. من هم روزهای باقیمانده عمرم سرشار از مهرتان شادمانه تر خواهم زیست.
🔻قصه این نیست که صحنه ای رمانتیک و بازی ای عاشقانه و عاطفی تصنعی یا حتی طبیعی خلق کنیم، قصه تلخی سکوت و طلاق عاطفی است که در زمان زندگی و زنده مانی معلمان می بینیم.
🔻خیل انبوه علاقه مندان اگر در زمان حیات معلمان شور و شوق شان را ابراز کنند، و همین معرفی اندیشه ها و نوشته ها و تجربه های خلاق و اثرگذار این معلمان را در زمان حیات شان برای همگان بنویسند و بگویند، فضای فکری، فرهنگی و اخلاقی سازنده و اثرگذاری در دانشگاه ها شکل می گیرد.
✅ در موقعیتی هستیم که گویی معلم خوب، معلم مرده است. جامعه عموما بعد فوت معلمان بزرگ تازه متوجه می شود که در گوشه و کنار دانشگاه ها چه انسان های نجیب، دلسوز، خلاق و اندیشمندی دارد.
🔻نمی دانم چه اشکالی دارد معلمان جوان تر که شایسته و بایسته اند، در همان دوره سرزندگی و بالندگی شان تحسین و شناخته شوند؟
🔻اگر چنین شود، هم این معلمان تشویق می شوند، هم دانشجویان بهره بیشتری از آنها می برند، هم دوغ و دوشاب قاطی نمی شود و میان معلمان اثرگذار و معلمان میان مایه و فرومایه مرزها روشن می شود.
🔻 مهم تر اینکه، نوعی پشتوانه و قدرت و حمایت اجتماعی برای این شایستگان به وجود می آید و این معلمان کم تر از فشارهای سیاسی، اداری و رقابت های منفعت طلبانه همکاران فرصت طلب و میان مایه شان آسیب می بینند.
✅ به دانشجویان و دانش آموختگان پیشنهاد می کنم تجربیات یادگیری شان از معلمان بزرگ را بنویسند و منتشر کنند. منتظر مرگ این بزرگان نمانند!