افروغ پر فروغ
2025-02-23حیف و صد حیف
2025-02-23📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان عقل سلیم عامیانه
🔻۲۹ فروردین ۱۴۰۲
✅ این عبارت حکیمانه منسوب به آلبرت انیشتین است که:
«با همان عقلی که مشکلات را ایجاد کرده ایم نمی توانیم آنها را برطرف کنیم». البته، اگر انیشتین هم این را نمی گفت یا نگفته باشد، حکمت درست و واقع بینانه ای است.
🔻سوزان رایت، انسان شناس بریتانیایی، که از حُسن اتفاق در دهه هفتاد میلادی در عشایر ممسنی فارس ایران پژوهش های میدانی کرده است، در مقدمه ی کتاب «مردم شناسی سازمان ها» (رایت ۱۳۸۵) می نویسد همواره برای هر فعالیت و سیاستی، «توجیهی عقلانی» وجود دارد. حتی اگر پسِ پشت سیاست ها منافع گروهی، ایدئولوژی یا حتی توطئه ای در کار باشد، لاجرم سیاستمداران ناگزیرند در حوزه ی عمومی، سیاست ها، برنامه ها و اقدامات شان را عقلانی و موجه نشان دهند. یعنی، سیاست ها و برنامه ها را سازنده، سودمند برای همگان، عادلانه، واقع بینانه، تحقق پذیر، منطبق با خواست ها و نیازهای همگان، تأیید شده کارشناسان و خبرگان، و حتی مبرای از سوگیری های سیاسی و گروهی و ایدئولوژیک معرفی می کنند.
🔻بدیهی است هرگز سیاستمداری اعلام نمی کند به منظور تخریب یا نابودی مملکت یا حتی نادیده گرفتن منافع جمعی همه یا گروهی از ملت برنامه ریزی و سیاستگذاری کرده است! همواره کار سیاستمداران موجه سازی و عقلانی نشان دادن فعالیت های شان است. حتی این نیز معقول است که فرض کنیم در کل نیت اصلی سیاستمداران خدمتگذاری به جامعه و ملت باشد.
✅ وظیفه ی صدا و سیما و رسانه های رسمی حکومتی در مملکت ما همین است که «گفتمان عقلانی سازی» برای سیاست های رسمی خلق و ترویج کند. معمولاً قبل و بعد از تصویب و اتخاذ هر سیاستی کارشناسان و سیاستمداران و مسئولان حکومتی بسیج می شوند تا این گفتمان عقلانی را گسترش دهند.
🔻 اما، به رغم این ها، می بینیم و می دانیم جامعه ایران در دهه های اخیر از توسعه بازمانده و بحران هایش بر روی هم انباشته شده است و امروزه نمی توان آن ها را کتمان کرد. اگر الگوی انیشتین را مبنا قرار دهیم، می پرسیم: مشکلات و بحران های امروزی مملکت ما دست پخت و میوه کدام «عقل» است؟ پاسخم در یک جمله ساده و بی پیرایه «عقل سلیم عامیانه» (common sense)؛ عقلی که از تحقیق، تأمل، تخصص و علم و گفتگوی انتقادی سرچشمه نمی گیرد و براساس اصول و مبانی است که «اعتبار» و «واقع گرایی»، «تحقق پذیری»، و «همسویی با خیر جمعی»، «بی طرفی»، و «سودمندی» و «سازنده بودن»، آن در جایی ارزیابی و سنجیده نشده و صرفاً براساس «ظواهر امور» و «تجربه های شخصی» و «درک ساده و پیش پاافتاده» هستند.
🔻«عقل سلیم عامیانه» و اصول آن در نگاه اولیه حداقل برای عده ای از عامه ی مردم معقول جلوه می کنند. به ویژه آنها که حامی حکومت و سیاست ها و سیاستمدارانش باشند به راحتی پذیرای «گفتمان عقلانی سازی» حاکمیت می شوند.
حال که کشتی سیاست های رسمی به گِل نشسته، مجالی است تا این «عقل سلیم عامیانه» را بشناسیم.
🔻نه تنها سیاستمداران و حاکمان ما، بل شهروندان و عامه هم ضروری است شناخت نقادانه ای از «عقل سلیم عامیانه» کسب کنند؛ اگرچه شاید کمی دیر هم شده باشد و این شناخت ها نتواند آب رفته به جوی را بازگرداند و بنای تازه ای بر بنیاد «عقل نقّاد»؛ عقلی با مبانی علمی، واقع گرا و سازنده تأسیس کند.
✅ عقل سلیم عامیانه چیست؟
🔻نمی خواهم درگیر انبوه بحث ها و مناقشات اندیشمندان در زمینه تعریف و چیستی عقل سلیم عامیانه شوم. نه شما حوصله خواندن آن را دارید و نه کار من در اینجا حل و فصل این مناقشات است. برای توضیح «عقل سلیم عامیانه» به اندیشه های کلیفورد گریتس، که سه دهه برجسته ترین انسان شناس آمریکا بود اعتماد و اتکا می کنم؛ انسان شناسی که مسلمانان و اسلام را هم خوب می شناسد و در مراکش و اندونزی پژوهش های میدانی مشهور و طولانی مدت انجام داد.
✅ گیرتس در کتاب «دانش محلی» در فصل«عقل سلیم به مثابه نظام فرهنگی» (۱۴۰۰) شرحی دقیق و خواندنی از ویژگی های عقل سلیم عامیانه می دهد که روشنگر وضعیت کنونی ما هم هست. ویژگی های عقل سلیم عامیانه را به روایت گیرتس برای تان بازگو می کنم.
🔻گیرتس بحثش را با این نکته آغاز می کند که میان دو مقوله تفکیک بگذاریم: «عقل سلیم طبیعی» و «عقل سلیم عامیانه». البته گیرتس عتبیر عامیانه را به کار نمی برد، اما عملا چنین می گوید. «عقل سلیم طبیعی»، همان است که «تشخیص می دهیم زیر باران خیس می شویم، یا آتش می سوزاند». آدمی این ها را بنابر تجربه اش تشخیص می دهد. همین طور است ناپسندی دروغگویی یا دزدی و قتل. این ها زشت اند، زیرا ما بی نیاز از استدلال و منطق، می توانیم نادرستی و زیانبار بودن شان را حس و تجربه کنیم، همان طور که بوها و مزه ها و سردی و گرمی را تجربه می کنیم.
🔻«عقل معاش» هم بخشی از این «عقل سلیم طبیعی» است. آدمی برای بقا و تأمین نیازهای زیستی اش، مهارت هایی به کار می بندد و ابداعاتی می کند و فعالیت هایی انجام می دهد. بدون اینها بقای ما دچار مشکل می شود.
✅ مراد ما و گیرتس از «عقل سلیم عامیانه» این شکل و شیوه عقل و عقلانیت نیست. کاش حکومت ها و حکمرانان بر این سیاق، عاقل بودند. قصه این است که حکومت ها و حکمرانان مجموعه ای از مفروضات و باورهای نسنجیده، گاه خرافات و موهومات آشکارا باطل را می کوشند از قماش عقل سلیم طبیعی جا بزنند و جا بیناندازند. همین است که جای تأمل دارد و ما را به خطر انداخته و می اندازد. بگذارید روایت گیرتس را از «عقل سلیم عامیانه» فشرده بگویم.
🔻گیرتس به ما می گوید عقل سلیم، «بیان فرهنگی» است که مردم، اقوام و گروه ها درباره جهان و امور و رخدادهای آن به صورت تاریخی شکل داده اند. این بیان ها «از یک مکان به مکان دیگر و از یک دوره ی زمانی به زمان دیگر» تغییر می کنند (گیرتس ۱۴۰۰: ۱۳۵). این بیان فرهنگی، به تعبیر گیرتس «جان مایه و گرایش ذهنی» است که موجب می شود افراد فهم و مشاهدات شان از زندگی و جهان به شیوه ایی خاص شکل بگیرد. این گرایش ذهنی پنج ویژگی دارد: «طبیعی»، «عملی»، «کم عمق»، «غیرروشمند» و «دسترس پذیر» (همان).
🔻طبیعی بودن: عقل سلیم عامیانه برخی امور را «چیزهایی صرفاً طبیعی» جلوه می دهد و «هاله ای از “بدیهی بودن” و “معقول بودن”» به آنها می بخشد؛ حتی اگر این امور فاقد هرگونه مبنای عقلی و واقع گرایانه باشند. برای مثال؛ بومیان استرالیا تمام ویژگی های جسمانی آدم و جدیت و بزرگی و رمزورازهای آدم را به نیاکان توتمی شان یعنی کانگروها و شترمرغ ها نسبت می دهند (همان ۱۳۶)؛ و این که پدیده های جهان طبیعی را «بقایای کنش های کانگروها» بدانند؛ این پدیده ها را از طبیعی بودن نمی اندازد (همان ۱۳۷). گیرتس مثال های متعدد می زند از این گونه باورها و نشان می دهد که عامه ی مردم این ها را پذیرفته اند و درستی شان را بدیهی و طبیعی می دانند چنان که گویی همه خلق جهان هم مثل آنها بر این باورند مگر کسانی که عقل شان پارسنگ بر می دارد!
🔻عملی بودن: عقل سلیم عامیانه حُکم می کند «روی اسب کُند و زنان تُند شرط بندی نکن و راه رستگاری در پیش گیر» (همان ۱۳۹). گیرتس این مَثَل را می آورد تا نشان دهد عقل سلیم گرایش صرفاً «فایده گرایانه» دارد و مفهوم «معقول بودن» به معنای سودمندی است نه علمی و منطقی و با «عقل نقّاد» سازگار بودن. «خاصیت عملی بودن نیز مانند خاصیت طبیعی بودن عقل سلیم کیفیتی است که این نوع عقل به چیزها اعطا می کند و نه آن که این چیزها باشند که این کیفیت را به عقل سلیم بدهند» ( ۱۴۱).
🔻کم عمق بودن: «جهان همان چیزی است که یک آدم کاملاً ولی غیرپیچیده فکر می کند که هست» (همان). عقل سلیم گرایش عمیق دارد که هر چیزی را که می بیند بپذیرد و معقول بودن را در همین حد می داند چیزها خودشان را آشکار کرده اند. گیرتس گزارشی از مشاهداتش در جاوه می دهد و می گوید: «همه ی اعضای خانواده ی یک پسر جوان جاوه ای که به خاطر بالا رفتن از یک درخت و افتادن از آن پایش شکست می گویند چون او بدون تعمد برخی از وظایف آیینی اش را در قبال پدر بزرگش انجام نداد، باعث شد که از درخت پایین افتد و پایش بشکند. تا آن جا که به این مردم مربوط است، همه ی این قضیه به همین علت اتفاق افتاد بود» (همان ۱۴۳).
🔻ناروشمندی: این فهم سطحی نه به خاطر منطقی بودن، واقع بینی و سازگاری درونی شان، بل به کمک «لطیفه ها، ضرب المثل ها، شوخی ها، اشعار حکمت آمیز، قصه های اخلاقی» بیان و پذیرفته می شوند» (همان).
🔻دسترس پذیری: عقل سلیم عامیانه حُکم می کند اگر امری و پدیده ای بدیهی و طبیعی و سودمند باشد، صِحّت و درستی هر چیزی که عقل سلیم گفت بپذیرد و باور کند مگر این که شیرین عقل باشد. گیرتس می نویسد: «در حوزه عقل سلیم هیچ متخصصی به رسمیت شناخته نشده است. در این جا هر کس فکر می کند که یک متخصص است. عقل سلیم که همه ی افراد جامعه کم و بیش در آن اشتراک دارند، به روی همه باز است» (همان). البته، «برخی از آدم ها که معمولاً سنی پشت سرگذاشته و سرد و گرم روزگار را چشیده اند و گهگاه عصاقورت داده هم هستند، عاقل تر از دیگران دانسته می شوند. در حالی که کودکان و غالباً «زنان» و «انواع طبقات محروم با عقل کم تری در نظر گرفته می شوند، زیرا جامعه آنها را به عنوان موجوداتی عاطفی تر از دیگران می پندارد» (همان).
✅ این است «عقل سلیم عامیانه». زیگموند باومن فیلسوف و جامعه شناس و نظریه پرداز برجسته لهستانی الاصل بریتانیایی در کتاب «جامعه شناسی کاربردی در زندگی روزمره» (۱۳۹۰) وظیفه ی علوم اجتماعی را نقد و مواجهه با عقل سلیم می داند، زیرا عقل سلیم را «درهم آمیخته، نامنظم، اغلب نامهفوم و غیرقابل توصیف» (باومن و می ۱۳۹۰: ۲۰) می داند. باومن می نویسد عقل سلیم در زندگی روزمره آدمی نفوذ دارد و خود را به صورت «امری بدیهی»، «عادت گونه» و «یکنواخت» درمی آورد و نمی توان آن را به پرسش کشید و «هیچ نوع کنجکاوی را تحریک نمی کند» (همان ۲۶).
🔻همین خصلت ناپرسشگرانه ی عقل سلیم برای حکمرانی های غیردموکراتیک جذابیت دارد. تکیه بر عقل سلیم عامیانه باعث امن بودن حکمرانان از مؤاخذه و استیضاح اجتماعی آنها توسط ملت و شهروندان می گردد. عقل سلیم عامیانه فریبی دو سویه است؛ هم حکمرانان و هم شهروندان با تکیه بر چنین سیاستی فریب می خورند و خودفریبی می کنند.
🔻در جستار بی فکری، گفتیم که «بی فکری» علت العلل بحران ها، شکست ها و فاجعه های کشور ماست. همچنین گفتیم که «بی فکری» امری اجتماعی است نه پایین بودن بهره ی هوشی و استعداد. «بی فکری» کمبود یا فقدان اطلاعات و آمار هم نیست. توضیح دادیم که «بی فکری» ریشه های گوناگون دارد و ازجمله «سیطره عقل سلیم عامیانه». هانا آرنت هم در کتاب «حیات ذهن» نقش مهمی برای این عامل در «بی فکری» در نظر می گیرد.
✅ تکیه گاه سیاست و سیاستگذاری در نظام حکمرانی ایرانی، عقل سلیم و عامیانه است. اگرچه در نهادهای سیاستگذار مراکز پژوهشی و دانشگاهی وجود دارد، کارشناسان و محققان حضور دارند؛ و حتی تحقیقات دانشگاهی بسیار انجام می دهند. اما در نهایت «احکام سیاستی» نه از این پژوهش ها و نه از عقل نقّاد و دانشگاهی، بل از «عقل سلیم عامیانه» پیروی می کند.
🔻عقل سلیم عامیانه موجب شکل گیری و گسترش حکمرانی پوپولیستی و سهل گیرانه می شود. هم در حوزه های مهندسی، پزشکی و محیط زیستی و هم در حوزه های آموزشی، آموزش عالی، هنرها و فرهنگ می توان این «حکمرانی آسان» را به وضوح دید.
✅ عقل نقّاد، «پیچیدگی های دشوار» امور را نشان می دهد و لازمه ی هر سیاست و سیاستگذاری را تعهد به شناخت های فنی و فرهنگی عمیق و جامع می داند و این کار از عهده ی متخصصان و دانشوران کارآزموده برمی آید. اما عقل سلیم عامیانه بر جنبه صوری، سودمندی های ظاهری و گذرا و نادیده گرفتن «پیامدها»ی سیاست ها و سیاستگذاری ها استوار است. «عقل سلیم عامیانه» اجازه می دهد افراد با کم ترین دانش و مهارت در جایگاه سیاسی و سیاستگذاری قرار بگیرند. همین جذابیت زیادی برای افراد و گروه های صاحب قدرت و نفوذ ایجاد می کند.
🔻«بی فکری نهادی» ویژگی حکمرانی آسان و مبتنی بر عقل سلیم عامیانه است. «سیاستِ عقل سلیم عامیانه»، باورهای عامیانه را تابوهای سیاسی، اخلاقی و مذهبی و امنیتی می کند و از این راه مانع نفوذ «عقلِ نقّاد» در نظام حکمرانی می شود.
✅ سخنم را با این آرزو پایان می برم که اگر حکومت و حاکمان نمی توانند و نمی خواهند بر عقل نقّاد اعتماد و تکیه کنند، حداقل بکوشند به «عقل سلیم طبیعی» شبیه شوند. این هم پیشرفتی در روند مملکت خواهد بود!