نانوروز
2025-02-22زور زبان
2025-02-23📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان پرسش مشیری
🔻۲۳ فروردین ۱۴۰۲
✅ فریدون مشیری شعر معروفش “دیار آشتی” را با پرسش سختی می آغازد:
باری اگر از من بپرسی
چند روزی که در روی زمین بودی چه کردی؟
🔻مشیری اینجا و این گونه خودش را در مقام شاعر به پرسش می گیرد.
🔻این پرسش سخت است؛ زیرا ما را به سنجش و ارزیابی و ارزشیابی خودمان فرا میخواند. از ما میخواهد که به جای بازخواست و محاکمه این و آن، خودمان را بسنجیم.
🔻مشیری شاعر است و می داند باید پاسخگوی همگان باشد، چون شعر امری شخصی و مایملک خصوصی نیست. شعر، زبان همگان و زبان جان آدمی و روایت جامعه از خودش است.
🔻مشیری اگر مقصودش صرفا تٱمل اخلاقی در دنیای فردی و درونی اش بود، آن را منتشر نمی کرد، و در آن از تیرگی ها و “تاریکی روح زمین” و “بی دانشی” و “دشمنیها” سخنی نمی گفت.
🔻مشیری پاسخش را به پرسش خود می دهد و “دفتر شاعرانه اش” را
کاشتن بذر مهربانی،
پیکار با بدی،
با بی دانشی، و نابخردان می داند؛
و این که
“دنیای دیگر ساخت باید
وز نو در آن انسان دیگر”
🔻مشیری امید دارد و این امید را در “اعجاز انسان” می داند و این که، اگر شاعر به “اعجاز انسان” باور داشته باشد، با دانایی و شعر می تواند “دنیای دیگر” و “انسان دیگر” خلق کند.
🔻مشیری شاعر است و “در هر کناری شمع شعری می گذارد”. کار او این است.
✅ اما اهمیت مشیری در این شعر، طرح پرسش سخت اوست، پرسشی که مدام هر کس، نه تنها شاعران، بل سیاستمداران، دانشگاهیان، بازاریان و هر انسانی در هر مقام و موقعیتی که درگیر جامعه و حوزه عمومی است لاجرم از پرسیدن آن است.
🔻چرا؟
چرا لاجرم و ناگزیر از آن هستیم؟
✅سورن کیر کگور در کتاب “ترس و لرز” می نویسد:
“چیزی که مرا بزرگ می کند کاری است که انجام می دهم نه اتفاقی که برایم می افتد، و بی گمان هیچ کس به خاطر بردن جایزه ی بزرگ بخت آزمایی، بزرگ نخواهد شد” (کیرکگور ۱۴۰۱ : ۹۲).
🔻نه این که “اتفاقات” اهمیت ندارند، مهم اند اما چیزی که سرشت و سرنوشت ما را به “اتفاقات” گره می زند، خود رخداد آن ها نیست، بل شیوه ی مواجهه عملی و کار ما با آن هاست.
🔻استدلال کیرکگور روشن است، برای تعالی و بزرگ شدن لازمست به کاری که می کنیم توجه کنیم. نگاه کیرکگور البته متوجه جامعه نیست، و هدفش نجات ایمان است. اما بنیاد سخن او حقیقت است؛ این که برای بزرگ شدن، منتظر اتفاقات نباشیم و کاری کنیم.
✅ اما چگونه کاری؟
🔻هانا آرنت این را پاسخ می دهد و ضمنا به ما می گوید با کاری که می کنیم چه کنیم. هانا آرنت در “سرآغاز” شاهکارش “وضع بشر” می نویسد:
” چیزی که من طرح و توصیه می کنم بسیار ساده است: تنها به آنچه می کنیم فکر کنیم” (۱۳۸۹: ۴۲).
🔻استدلال آرنت این است که دگرگونی در وضع بشر و نجات آن از بحران ها منوط به این است که “تا وقتی خود وضع بشر دگرگون نشده است ممکن نیست (بحران ها) به نحو جبران ناپذیری از بین بروند” (همان).
🔻این ایده ی آرنت مستعد بدفهمی زیادی است، زیرا ممکن است گمان رود که آرنت راه نجات بشر را درخودفرو رفتن، اندرزگویی و صوفی گری می داند؛ یا این که بحران بشر را به روان شناسی گرایی و اخلاق گرایی تقلیل می دهد و از جامعه غافل می ماند. خیر، چنین نیست.
آرنت می خواهد “عمل کنیم”. عمل از دید آرنت تعامل و شرکت در حوزه عمومی و سیاست است.
🔻ریشه ی بحران امروزی بشر از دید آرنت، نحیف و نزار بودن حوزه ی عمومی و سیاست است.
🔻آرنت سیاست را کثیف نمی شمارد و راه نجات بشر را بهبود سیاست می داند. اما توصیه ی او به قانون”تنها به آنچه می کنیم فکر کنیم” دقیقا معطوف به شیوه ی عمل و کاری است که در حوزه ی عمومی میکنیم یا نمیکنیم.
✅ بازگردم به مشیری.
چرا “پرسش مشیری” مهم است، چون مشیری شاعر است و می خواهد در حوزه عمومی مشارکت و عمل کند. حتی این شعر او که چنین پرسش مهمی طرح می کند، فارغ از پاسخ او، عمل کردن در حوزه عمومی و سیاست نیست. پاسخ او نیز معنادار و شالوده شکنانه است.
🔻در جامعه ایران امروز که دشمن گرایی، انسان ستیزی و غیریت سازی، ارزش های حاکم است، مشیری شجاعانه می نویسد:
” ایمان به انسان، شب چراغ راه من بود” و از “اعجاز انسان” سخن می گوید.
این زبان انسان گرا و پرهیز او از “خارزار دشمنیها”، در جامعه ای که جای دوست و دوستی هر سال تنگ تر و واژه ی ” دشمن” مدام تکرار و تقدیس می گردد، زبان شالوده شکنانه ای است که شاعر بسط و توسعه آن را رسالت و کار خود می داند.
✅ اما من چه پاسخی برای “پرسش مشیری” دارم، و من در حوزه ی عمومی کارنامه عملم چیست؟
🔻من دوست دارم همان راه را بروم که مشیری رفت با تمام ابعاد آن و بدون کم و کاست.
این که چقدر در این کار کامیابم یا ناکام، شما و تاریخ آن را داوری می کنید.
امیدوارم نمره ام کم تر از ده نباشد.