اساتید برتر چه کسانی هستند؟
2025-02-18ما هم مقصریم
2025-02-19📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان استادان میمیرند یا می مانند؟
🔻۲۰ شهریور ۱۴۰۱
✅ استادان می مانند یا میمیرند؟ این پرسشی است که در دو دهه اخیر در مطالعات دانشگاه و آموزش عالی مطرح است. بخشی از این پرسش برخاسته از کلیت بحران نهاد دانشگاه است؛ بخشی از آن نیز از تحولات کیفی درون دانشگاه و افول آموزش دانشگاه سرچشمه می گیرد. از میان رفتن مشاغل پدیده ی غریب و غیرعادی نیست. تحولات تکنولوژی هزاران شغل را ناپدید کرده و هزاران شغل تازه را آفریده است. تغییر معنا و کیفیت مشاغل هم چیز غریبی نیست.
🔻تحولات سیاسی، فرهنگی، تکنولوژی و به ویژه تحولاتی که انقلاب ارتباطات و اطلاعات، هوش مصنوعی و علوم شناختی ایجاد کرده اند، معنای انسان و انسان بودن، و چیستی و عملکرد نهادهای اجتماعی را دگرگون ساخته اند. در چنین حال و هوایی، جای شگفتی بود اگر استادی دانشگاه با چالش و بحران مواجه نمی شد.
✅ استاد دانشگاه بودن امروزه امری بدیهی و ساده نیست. اگرچه طی نیم قرن گذشته جمعیت استادان در ایران و سراسر جهان صدها برابر شده است اما بر خلاف روند افزایش کمی و آماری، «استاد شدن» افزایش نیافته و آسان نگردیده است. شکل گیری هویت استادی با استخدام شدن در دانشگاه در مقام مدرس تحقق نمی یابد. بگذارید پای صحبت اندیشمندان بزرگ بنشینیم و روایت آنها از مرگ استادی را بشنویم.
🔻فرانسوا لیوتار در سال ۱۹۷۹ در کتاب «وضعیت پست مدرن: گزارشی درباره دانش» نوشت «ناقوس مرگ استاد به صدا در آمده است» (لیوتار ۱۳۹۴: ۱۵۳). او این مرگ را هم نتیجه پایان «فراروایت ها» می داند و هم نتیجه ظهور و گسترش اینترنت و دنیای مجازی. به اعتقاد او استادان ناگزیر وظیفه انتقال دانش را به اینترنت و رایانه ها واگذار کرده اند و آن ها برای انجام این کار «توانمندتر از شبکه های بانک حافظه نیستند» (ص ۱۵۴).
🔻 تقریبا دو دهه بعد بیل ریدینگز در کتاب اینک مشهورش «دانشگاه رو به ویرانی» (Readings 1995) استدلال کرد که دانشگاه مدرن فلسفه وجودی اش را که گسترش عقل مدرن و فرهنگ مدرن در چارچوب ناسیونالیسم و گسترش هویت ها و فرهنگ های ملی بود، از دست داده و اینک این نهاد ویران شده است.
🔻یک دهه بعد مری ایوانس «کشتن اندیشه: مرگ دانشگاه ها» (Evans 2004) را نوشت. ایوانس دشمن دانشگاه ها را نه تاریخ، و نه مرگ فراروایت ها، بلکه دیوانسالاری دانست و گفت دیوانسالاری حاکم بر دانشگاه ها موجب نابودی آزادی و استقلال آکادمیک شده و عملا استادان فاقد اختیار برای اندیشیدن و آموزش و خلاقیت اند.
🔻 رونالد بارنت و روبروتو ناپولی در ۲۰۰۸ مجموعه مقالاتی از محققان برجسته آموزش عالی منتشر کردند تا ببینند آیا شکل گیری هویت دانشگاهی در جامعه امروز ممکن است یا نه. آنها در «هویت های متغییر در آموزش عالی» (Barnett and Napoli 2008) به این نتیجه رسیدند که در مجموع شکل گیری هویت دانشگاهی چه برای دانشجویان و چه برای استادان اگر ناممکن نباشد بسیار سخت شده است. دانشجویان متاثر از سیطره ارزش های سرمایه داری و بازار، «مشتری» شده اند و مدرسان نیز در بنگاه آموزش عالی، دیگر همان جایگاه تاریخی آموزگار روزگار، اندیشمند و سرمشق انسان مدرن را ندارند.
✅ آنچه گفتم سرنخ هایی بود از برخی جنبه های بحران استادی. اما همواره راه هایی برای ماندن، شدن و تغییر وجود دارد. مرگ حادثه ای نیست که در برابر آن مقاومت نشود. استیونسون و بِل در فصل اول کتاب «آینده آموزش عالی» با لیوتار و ایوانس و دیگران هم عقیده اند که «سوداگری، مصرفی شدن و مداخله گرایی حکومت ها» باعث سست شدن به قول آنها «ارزش های آکادمیک» و «ارزش های آموزشی» شده است، اما آنها صراحتا در پاسخ به این پرسش که آیا این ارزش ها میمیرند؟ می نویسند «خیر». آنها استدلال می کنند که «دانشگاه ها قابلت سازگاری و تغییر را دارند و شکل های جدید و گفتمان های نو و فضاهای تازه ظاهر می شوند (استیونسون و بل ۱۳۹۶: ۴۳).
🔻پیتر تیلور در مقاله ی «آکادمیک بودن در جهان امروز» در کتاب «هویت های متغییر در آموزش عالی» ضمن نشان دادن دشواری استادی در جهان امروز با مطالعه استادان در فنلاند، استرالیا و بریتانیا به این نتیجه رسید که نمی شود حکم سراسری برای استادان جهان صادر کرد و لازم است تفاوت میان کشورها را در نظر بگیریم. علاوه بر این، این استدلال هم وجود دارد که نهاد دانشگاه بر ایده ای واحد استوار نیست و با اضمحلال «ایده دانشگاه»، ایده ای که در قرن نوزدهم صورت بندی شد، ایده های دیگری امکان روییدن دارند.
🔻 بارنت در کتاب «دانشگاه بودن» استدلال می کند که دانشگاه قابلیت ها و امکان هایی دارد که همواره به آن اجازه می دهد متفاوت از چیزی شود که اکنون هست (Barnett 2011: 17). دانشگاه نهادی همواره در حال شدن است. بارنت با نگاهی هایدگری، دانشگاه را وجودی (being) می داند با امکان های نامحدود. دانشگاه «رازی» در خود دارد که از ایده آل ها و احساسات و اعمال و تاریخ این نهاد سرچشمه می گیرد. بارنت می گوید دانشگاه از تلاقی محدودیت ها و نامحدودیت هایش ساخته می شود و این نهاد ورای توصیف های رسمی و اندازه گیری ها قرار دارد (همان: ۱۴).