مهرآیین و آیین مهر
2025-02-18احتضار آموزش و انفجار نافرهیختگی
2025-02-18📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان نقد را ایدئولوژیک نکنیم، لطفا
🔻۹ مرداد ۱۴۰۱
✅ همکار عزیز و اندیشه ورزم جناب دکتر سید سعید زاهد زاهدانی در گروه تاریخ شفاهی دعوتم برای نقد سخنرانی ام «جامعه شناسانه اندیشیدن به چه کار می آید؟» را لبیک گفتند و نکات تأمل انگیزی نوشتند. از ایشان به خاطر این توجه و ابراز نظر صمیمانه تشکر می کنم. همکاران دیگر دکتر رضا ماحوزی، دکتر محمود رئوفی و دکتر فرهنگ ارشاد، دکتر سیامک زندرضوی، دکتر علی اصغر سعیدی، دکتر ابوالفضل دلاوری، دکتر یعقوی و آقای دکتر پرهام هم در همان گروه یادداشت هایی نوشتند. از همه دوستان و همکاران اندیشمندم بخاطر شرکت در بحث سپاسگزاری می کنم و موقع بازنویسی مقاله ملاحظات و نقدهای شان را در نظر می گیرم. از همه آن ها آموختم.
✅ اما نقد آقای دکتر زاهد زاهدانی عزیز از جنس دیگری بود و جای ملاحظه جدی دارد. ایشان نوشتند من «نظریه های اجتماعی جامعه شناسی تمدن مدرن» را «خوب آموخته ام» و «جا به جا در نوشته هایم» از آن ها استفاده می کنم. همچنین نوشته اند «تمدن مدرن و آثار آن مورد تمجید» در نوشته هایم «قرار می گیرد و مبانی فکری آن معیار قضاوت» من است. همچنین ایشان نوشته اند «وقتی تفکر مهندسی و ایدئولوژیک را نقد می کنید کاملاً روشن است که می خواهید حاکمیت انقلابی ایران را، خودآگاه یا نا خودآگاه، نقد کنید». «بیشتر کارگزاران نظام جمهوری اسلامی تاکنون مهندس بوده اند و ایدئولوژی اجتماعی حاکم بر ذهن آنان ایدئولوژی اسلامی است. از این رو با رد تفکر مهندسی و ایدئولوژیک (بخوانید اسلامی) روش حاکمیت انقلاب و جمهوری اسلامی را مردود می دانید». جناب دکتر زاهد همچنین من را «لیبرال دموکرات» نامیدند و استدلال شان اینست که از «نظریه های سیاسی اجتماعی لیبرال دموکرات» استفاده و «تمجید از جامعهء مدنی» می کنم.
✅ چند ملاحظه همکارانه تقدیم ایشان و سایر دوستان می کنم.
🔻یک؛ گروه های دانشگاهی در شبکه های اجتماعی، «فضاهای یادگیری» و «علوم انسانی دیجیتال» است؛ نه امتداد احزاب و نیروهای سیاسی و حکومت. می کوشم در این فضاها بیاموزم و فرهنگ رشته های علوم انسانی و اجتماعی را مبنای کارم قرار دهم، فرهنگی که دموکراتیک، گفتگو محور، متساهل و مداراجو، تکثرگرا و بر پایه آزادی است.
🔻دو؛ «فعال سیاسی» نیستم؛ اگرچه نوشته ها و کارهایم قطعا و لاجرم دلالت های سیاسی دارند. در مقام «معلم» و «محقق دانشگاه»، نه به چپ، نه راست، نه لیبرال، نه فاشیست، نه بنیادگرا، نه آنارشیست، نه اسلامیست، و نه به هیچ ایسم دیگری تعلق دارم. «فعال دانشگاهی» هستم، فعالی که می کوشد برپایه ارزش های فرهنگی علوم انسانی و اجتماعی (یعنی ارزش های دموکراتیک) فعالیت کنم.
🔻سه؛ ارزش های دموکراتیک به ایسم و مکتب خاص تعلق ندارند. آزادی، مدارا، تساهل، تکثرگرایی، خردگرایی، گفت و گو، حقوق بشر و ارزش های دموکراتیک دیگر می توانند در ادیان (از جمله اسلام)، در مکاتب سیاسی (از جمله لیبرال دموکراسی) و در فرهنگ های گوناگون معناها و دلالت های خاص خود را پیدا کنند. هر دین و هر مکتب سیاسی تا جایی که این ارزش ها را معتبر بشمارد برای من قابل احترام است.
🔻چهار؛ نظریه های علوم اجتماعی همه برای توضیح جامعه معاصر شکل گرفته اند و استفاده از این نظریه ها و سخن گفتن و اندیشه با این زبان منطقا به معنای تمجید و هواداری سیاسی از چیزی نیست. مگر پزشکان که با زبان بیماری سخن می گویند و می اندیشند هوادار بیماری اند؟!یا عالمان علوم طبیعی که به زبان طبیعت می اندیشند هوادار طبیعت اند؟ مغالطه های سیاسی موجب ایدئولوژیک شدن نقد دانشگاهی می شود. در حوزه سیاسی، انتقاد ماهیتا سیاسی است؛ اما این آموزه پی یر بوردیو را به یاد داشته باشیم که «میدان دانشگاه» صرفا و صرفا درخودمختاری نسبی و استقلال از میدان سیاسی می تواند بارور و اثرگذار باشد. «خطای اتصال» را به یادآوریم.
🔻پنج؛ این که یک فرد نظامی، امنیتی یا سیاسی با مفاهیم سیاسی و ایدئولوژیک بیندیشد و سخن بگوید، امری طبیعی است. اما جامه علوم اجتماعی به تن کردن و آلوده کردن نقد به زبان ایدئولوژی، خطای ویرانگری برای اجتماعی علمی است.
🔻شش؛ این برداشت و تفسیر که چون اغلب مدیران جمهوری اسلامی مهندس بوده اند، بنابر این نقد من در سخنرانی «جامعه شناسانه اندیشیدن به چه کار می آید؟» به معنای مخالفت با حاکمیت جمهوری اسلامی است، هیچ مبنای منطقی و مستدلی ندارد؛ حتی چنان نامعقول است که نیازی به تحلیل در آن نمی بینم. اما تجربه چند دهه گذشته نشان می دهد از راه ایجاد تقابل های سیاسی و دو گانه های خودی و غیرخودی کاذب نه اجتماع علمی و نه حکومت، برخوردار و منتفع نمی شوند.
🔻هفت؛ استاد داریوش شایگان سهم بزرگی در توسعه اندیشه در ایران امروز دارد. از جمله سهم های ایشان این بود که نشان دادن «ایدئولوژیک شدن سنت» چه خطرات و مخاطراتی برای جامعه و فرهنگ ایران به بار آورده است. مرادم از «ایدئولوژیک شدن»، استفاده از مفاهیم و ایده ها برای تولید و بازتولید روابط قدرت مبتنی بر سلطه است. برداشتی که جان تامپسون در کتاب «ایدئولوژی و فرهنگ مدرن» آن را مطرح نمود و گسترش داد. برای توسعه علمی نیازمند گسترش خودمختاری بیشتر دانشگاه و پرهیز از مشارکت و همدستی با اهل سیاست برای بسط دستان آنها در نهاد دانشگاه هستیم. بیاییم لااقل ما دانشگاهیان خود را در این مسیر نیندازیم.
🔻هشت؛ می توانیم برای گفت و گوی انتقادی از زبان علمی و دانشگاهی استفاده کنیم و نیازی به زبان سیاسی نیست. حتی می توان با شور و شوق هم از این زبان بهره برد. چند دهه است «جنگ پارادایم ها» در گفت و گوهای انتقادی دانشگاهی مطرح است. می شود از منظرهای متفاوت پادارادایم های رقیب پراگماتیسم، تفسیرگرایی، پوزیتیویسم، پدیدارشناسی، فمنیسم و امثال اینها درگیر بحث شد و با یکدیگر به «شیوه ای جدی» گفت و گو کنیم. شاید وقت آن باشد اهل سیاست از زبان ما بیاموزند تا ما از زبان آن ها!
🔻نهم؛ گابریل گارسیا مارکز در ۱۹۸۲ وقتی به خاطر «صد سال تنهایی» جایزه نوبل را گرفت به تعبیر پل استراترن «روشنگرترین سخنرانی مراسم اهدای جایز نوبل» (استراترن ۱۳۸۸: ۱۳) را انجام داد و در آن روایتی از تاریخ آمریکای لاتین گفت که سراسر خشونت و بحران و فساد بوده و در انتها به تعبیر استراترن «با خشمی نزدیک به نومیدی اعلام کرد: «ما لحظه ای آرامش نداشته ایم» (همان ۱۶). جناب دکتر زاهد عزیز در این دهه ها ما دانشگاهیان علوم انسانی و اجتماعی «لحظه ای آرامش نداشته ایم». بیایم بیش از این آب را گل نکنیم.