🔶گفتگو با دوست اندیشمندم دکتر حسن محدثی🔶
2025-02-14🔶شجریان و مسئله موتسارت🔶
2025-02-14📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان گفتگو با همکارم دکتر سیدجواد میری و پاسخ به نقد (۲)
✅ دوم مهرماه ۹۹
🔵 در روزهای نیمه دوم شهریور ۱۳۹۹ جناب آقای دکتر میری همکارم در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یادداشت هایی در کانال تلگرامشان درباره برخی از کتاب های من نوشته و منتشر کردند.
🔻در یادداشتی در بیستم شهریور درباره برخی نکات او توضیحاتی دادم و آن را در کانالم منتشر کردم. در این یادداشت درباره پاره دیگری از نکات ایشان ملاحظاتم را می نویسم. این یادداشت را به احترام همه کسانی می نویسم که نوشته های دکتر میری را خوانده اند و مایلند پاسخم را بشنوند. هدفم از نوشتار همان نکته ای است که دوست اندیشمندم جناب آقای دکتر رحیم محمدی در یادداشت شان «در حاشیه ی» مطالب میری نوشتند (https://t.me/RahimMohamadi/970)، این که «این کار کمک کند «کُنش خواندن» درجهای دیگر در میان ما ارتقاء یابد».
🔶۱) میری نقل قولی از مری داگلاس و ویلداوسکی از کتاب «فرهنگ و فاجعه» من می آورند و سپس می نویسند «ولی در ارجاع بی نشان فاضلی مشخص نیست کجا و چگونه این دو اندیشمند چنین سخنی گفته اند که فاضلی آن را مورد اِستناد قرار داده است؟». همان طور در متنی که میری هم آورده اند مشخص است من این نقل قول را از (هریسون و هانتیگتون ۱۳۸۳: ۲۶۱)” آورده ام. این کتاب ترجمه «انجمن توسعه مدیریت ایران» است و انتشارات امیرکبیر هم آن را چاپ کرده است. برخلاف حدس و گمان میری من چنین نقل قولی را از جایی «”کپی و پیست ساده” » نکرده ام. کافی است در گوگل جستجو کنید تا دریابید که چنین نقل قولی در فضای مجازی وجود ندارد.
🔻میری در ادامه همین نقل قول تحلیل ها و داوری هایی کرده است و می نویسد: «یقیناً فاضلی از این کتاب (یعنی کتاب اصلی داگلاس و ویلداوسکی) نقل قول نکرده است ولی به گونه ای متن را روایت کرده است که مخاطب بپندارد او به منابع دست اول دسترسی دارد.» وقتی در انتهای نقل قولم به منبع مشخص آن ارجاع می دهم، چگونه می توانم به خواننده القاء کنم که منبع اصلی کار داگلاس و ویلداسکی را خوانده ام؟!
🔻این نکته درست است که در فهرست منابع، کتاب «اهمیت فرهنگ» نوشته هریسون و هانتینگتئن از قلم افتاده است. این اشکال و اشکالات دیگر از این نوع، مشکلات فنی و ویرایشی است که ناشران و ویراستاران باید به آنها می پرداختند. منطقا نمی توان از قلم افتادن منابع را به معنای این گرفت که «اغلب ارجاعات کتاب “کپی و پِیست” یا کاملاً ساختگی و دروغین است».
🔶۲) میری نوشته اند کتاب فرهنگ و فاجعه گزارش یک سال طرح موظفی نگارنده است و «برای انجام یک طرح موظف که یکسال است بالغ بر ۱۳۰ میلیون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی هزینه کرده است». طرح موظف من مطابق نامه رسمی معاونت پژوهشی به تاریخ ۱۳۹۹/۶/۱۷ شامل «یک گزارش، دو کتاب، دو مقاله علمی-پژوهشی، دو مقاله علمی ترویجی، و سه سخنرانی علمی» است. ضمنا طرح اینجانب بعد از انتشار کتاب «فرهنگ و فاجعه» تصویب شده است.
🔻همچنین این را هم اضافه کنم که من بابت این کتاب حتی از ناشر هم حق التالیف نگرفتم و به ناشر گفتم در دوران چند ماه او کرونا من نذر کرده ام برای کمک به جامعه هر کاری از دستم براید انجام دهم و مزدی هم نگیرم. اگرچه این کتاب با استقبال گرم مخاطبان روبرو شد و تا این لحظه چاپ سوم رسیده و اگر هم حق التالیف می گرفتم اشکالی نداشت.
🔶۳) جناب دکتر میری عزیز چند مورد از قلم افتادگی های منابع از کتاب «مردم نگاری سفر» و «بسیار سفر باید» ارائه کرده اند. من این از قلم افتادگی ها را می پذیرم و همان طور که گفتم اشکال اصلی کار به نبود ویراستاران حرفه ای است. اگر کتاب انگلیسی من «ابعاد سیاسی فرهنگ در ایران» که راتلچ در ۲۰۰۶ منتشر کرد هیچ منبع از قلم افتاده ای ندارد، زیرا شش ماه ویراستار راتلچ با من در تنظیم منابع کار کرد.
🔶۴) در نقدهای جناب میری من متهم به «خود دزدی» شده ام. میری می نویسد: « او عامدانه مرتکب “خود-دزدی ادبی” در این دو اثر خود شده است تا متنی را “بسازد” و به عنوان کتاب در حوزه گردشگری به خوردِ جامعه بدهد در حالیکه این مطالب در سال ۱۳۹۰ عیناً و کلمه به کلمه به عنوان مقدمه “توصیفی انسانشناختی از فرهنگ و جامعه امروز غرب” چاپ کرده بود.» هر شکل سرقت ادبی اعم سرقت از منابع دیگران یا از نوشته های خود نویسنده زمانی است که «منبعی که مطلب از آن گرفته و نقل شده بیان نشود.»
🔻متنی که میری به آن ارجاع داده و مرا متهم به خود دزدی ادبی کرده است ۱) همان طور که میری نوشته اند بازنشر مقدمه کتاب «مردم نگاری سفر» است. من هم دقیقا عنوان این فصل را همان کتاب «مردم نگاری سفر» گذاشته ام و عنوان متن خواننده را متوجه کتاب «مردم نگاری سفر» می کند ۲) همچنین محتوای این متن تماما مشخص است که مقدمه کتاب دیگری است و در چندین جای متن به آن کتاب اشاره شده است. ۳) در فهرست منابع کتاب «بسیار سفر باید» نام و مشخصات دقیق کتاب «مردم نگاری سفر» بیان شده است.
🔶۵) میری برای نقد محتوایی کتاب مردم نگاری سفر می نویسد: «برای فهم فاضلی و گفتمانی که او تحت تاثیر ریچارد تاپر در ایران نمایندگی می کند کتاب Ian Brown در باب مدرسه استعماری و نواستعماری سواس بسیار رهگشا می باشد».
🔻در این کتاب ایان براون تاریخ سواس از ابتدا تا امروز را تحلیل می کند و نشان می دهد سواس تا دهه ۱۹۶۰ بخشی از دستگاه سیاسی بریتانیا بود و به آموزش زبان های آفریقایی و شرقی و تربیت نیروی انسانی و متخصص در خدمت هدف های سیاسی و استعماری بریتانیا بود، اما از ۱۹۶۰ به بعد گفتمان حاکم به سواس از آموزش زبان ها به علوم اجتماعی تغییر می کند و در دهه ی پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم، سواس مانند بسیاری از دانشگاه های دیگر متاثر از فرایندهای تجاری سازی و کالایی شدن آموزش عالی، با چرخش های جدیدی روبرو می شود. من از سال ۱۹۹۹ دوره دکتری در سواس را آغاز کردم، دوره ای که به روایت ایان براون، سواس دیگر چندین دهه با گذشته شرق شناسانه اش فاصله داشت.
🔶۶) میری در نقد مردم نگاری سفر عبارت هایی را گزینش کرده اند و بر اساس آنها من را متأثر از گفتمان شرق شناسی و در ذیل اندیشه ی اروپامحوری قرار داده و نقد کرده اند.
🔻واقعیت این است که من کتاب ها و مقالات پرشماری نوشته ام و این که آیا نوشته های من در کلیت شان در چنین رویکردی می گنجد یا نمی گنجد نیازمند تأمل بیشتر از سوی خودم هست و همچنین اگر میری یا ناقد محترم دیگری می خواهد چنین روایتی از نوشته های من ارائه کند نیازمند مطالعه و در نظر گرفتن همه آنهاست و نمی توان صرفا با گزینش چند پاره از یک کتاب چنین نتیجه گیری هایی کرد.
🔻این اشکال در مورد سایر تعمیم هایی هم که میری در زمینه کاستی های منابع و ویرایش کتاب ها طرح کرده اند وجود دارد. در مجموع من می پذیرم که برخی اشکالات فنی، ویرایشی و منابع در کتاب های من (مانند همه یا اغلب نوشته های دیگر) وجود دارد و امیدوارم خداوند فرصت دهد تا در ویراست جدید کتاب هایم این اشکالات را برطرف سازم.
🔵در نهایت سپاسگزارم که برای نقد کتاب هایم وقت گذاشتید. امیدوارم همه ما بیاموزیم که به ناقد احترام بگذاریم و در مقام ناقد هم که هستیم به نویسنده ای که نقد می کنیم بیش از آنچه حد نقد است راه افراط و مبالغه را طی نکنیم.