🔶تغییرات جامعه ایرانی در پساکرونا🔶
2025-02-06🔶ویژگیهای ایران در دوران پساکرونا/ جامعه در انتظار چالشهای مهارناپذیر؟🔶
2025-02-06📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان به این امامزاده دخیل نبندید
✅ وب سایت پنجره، ۲۶ فروردین ۹۹
✅ چند روزی است که قلمم از نوشتن درباره بحران کنونی کُند شده است. در این مدت دو ماه همه تلاشم را کردم تا توضیح دهم که بحران کنونی میتواند سرآغاز تازهای برای انسان باشد و روایت تازهای از فرهنگ شکل گیرد، روایتی که در آن انسان و طبیعت در اولویت فعالیتها، سیاستها و سازمانها قرار گیرد. نوشتم که این بحران میتواند انقلاب زندگی باشد، اگر همه نهادها و انسانهایی که در شکل دادن این بحران سهم داشتهاند مسئولیتشان را پذیرا شوند و بازاندیشی انتقادی را آغاز کنند.
🔻از تغییرات ساختاری و نهادی و گفتمانی که این بحران ممکن است ایجاد کند نوشتم. نوشتم جهان نیازمند تغییرات فوری است، تغییراتی که اگر پذیرای آن نباشیم، گونه بشر و طبیعت را در مخاطره بزرگ قرار خواهد داد. و بسیار سخنهای دیگر را روایت کردم.
✅ اما چیزی که در عمل میبینم این است که حوزه عمومی و گفتمان غالب رسمی، همچنان در مسیر انکار و بیاعتنایی به خطاها و خطرهایی است که حداقل در نیم قرن گذشته برای جهان و انسان آفریده است. ما همچنان صورتبندی ناقص و نادرستی از ریشهها و روندهای بحران جاری داریم. ما همچنان در عمل همه چیز را به جهان «علم فناوری» سپردهایم و انتظار معجزه از این امامزاده معلول داریم.
***
متن کامل:
چند روزی است که قلمم از نوشتن درباره بحران کنونی کُند شده است. در این مدت دو ماه همه تلاشم را کردم تا توضیح دهم که بحران کنونی میتواند سرآغاز تازهای برای انسان باشد و روایت تازهای از فرهنگ شکل گیرد، روایتی که در آن انسان و طبیعت در اولویت فعالیتها، سیاستها و سازمانها قرار گیرد. نوشتم که این بحران میتواند انقلاب زندگی باشد، اگر همه نهادها و انسانهایی که در شکل دادن این بحران سهم داشتهاند مسئولیتشان را پذیرا شوند و بازاندیشی انتقادی را آغاز کنند. از تغییرات ساختاری و نهادی و گفتمانی که این بحران ممکن است ایجاد کند نوشتم. نوشتم جهان نیازمند تغییرات فوری است، تغییراتی که اگر پذیرای آن نباشیم، گونه بشر و طبیعت را در مخاطره بزرگ قرار خواهد داد. و بسیار سخنهای دیگر را روایت کردم اما چیزی که در عمل میبینم این است که حوزه عمومی و گفتمان غالب رسمی، همچنان در مسیر انکار و بیاعتنایی به خطاها و خطرهایی است که حداقل در نیم قرن گذشته برای جهان و انسان آفریده است. ما همچنان صورتبندی ناقص و نادرستی از ریشهها و روندهای بحران جاری داریم. ما همچنان در عمل همه چیز را به جهان «علم فناوری» سپردهایم و انتظار معجزه از این امامزاده معلول داریم.
قصه موقعیت کنونی را باید در شیوه زندگی صعنتی و سرمایهدارانه و سودسالار و سیاستهای حاکم بر حکومتها جستجو کرد
در این مدت صدها نویسنده و اندیشمند دیگر از سراسر جهان تمام تلاش خود را کردند و همچنان میکوشند تا به ما بگویند این قصهای که رخ داده است، قصه سادهای نیست و ریشه در «کلیت تاریخ معاصر» و «شیوه زندگی مصرفی» و «سبک زندگی سرمایهدارانه» ما دارد. این که بشر در پرتو علم فناوری بر طبیعت سیطره بیمحابا یافته و مکتبرانه همه چیز را ویران میکند، این سیطره و بهرهکشی بیحد و این تکبر نابجا، عاقبت باعث شورش طبیعت بر علیه انسان شده است. این اندیشمندان مانند برونو لاتور سالهاست که از سیطره «علم فناوری» (technoscience) به جای رهبری «علم» در جامعه امروزی سخن میگویند و از پیامدهای ویرانگر این جابجایی. این روایت انتقادی را انبوه پرشماری از ادیبان، روزنامهنگاران، هنرمندان و نویسندگان با زبانهای گوناگون تصویری و کلامی روایت میکنند. اما نمیبینم که این تلاشها جایی اثر جدی گذاشته باشد. نمیبینم که حکومتها و نهادهای بینالمللی در بیانیهها و گفتمانشان تغییری داده و بازاندیشی انتقادی را صورت دهند. همچنان همه چشمها صرفا به پزشکی و فناوریها دوخته شده است. همه جا صحبت از مراعات دستورات پزشکی است، و کسی به تحلیلها و دیدگاههای محققان تاریخ، فلسفه، جامعهشناسی، انسانشناسی، روانشناسی، زبانشناسی و علوم سیاسی و دیگر رشتههای انسانی در زمینه زمینهها، پیامدها و سازوکار زایش این بحران توجهی نمیکند. اندیشمندان انسانی و اجتماعی از پیچیدگی موقعیت جامعه و انسان امروزی سخن میگویند و از این که وضع کنونی عالم محصول «سیطره گفتمان فناورانه» و «سیاستهای افراطی تخریب طبیعت» و «بیتوجهی به مقتضیات انسان و جهان» است. این اندیشمندان دردمندانه از «ضرورت بازاندیشی انتقادی» در سیاستها، گفتمانها و روندهای حاکم بر جهان گفتند و میگویند.
نمیبینم جریان غالب و رسمی رسانهها این صدای انسانی و انتقادی را بازتاب کنند. نمیبینم جریان یادگیری اجتماعی در میان تودههای مردم به سوی این بازاندیشی انتقادی سوق یابد. نمیبینم رهبران جهان و ایران خود را سرزنش کنند و مسئولیتشان در شکل دادن این بحران را بپذیرند، مسئولیتشان در شیوه هدایت اقتصاد، جامعه و فرهنگ که منجر به این بحران عظیم شده است. نمیبینم که دانشمندان و محققانی که در خدمت غولهای علم و تکنولوژی بوده و هستند مسئولیتشان در شکل دادن این بحران را پذیرا شوند. نمیبینم که دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی بزرگ جهان به خطاهایشان در بیتوجهی و بیمسئولیتی نسبت به انسان، حیات اجتماعی، جهان هستی و طبیعت ابراز ندامت کنند. نمیبینم آنها که میدانند این بحران حاصل یک ویروس نیست، بلکه حاصل تولید و مصرف انبوه کالاهای آنهاست، از کرده خود پشیمان شده و بگویند جهان را بعد از این جولانگاه خود نخواهند کرد. این بحران کار یک ویروس نیست، کار انسانهاست، همان انسانهایی که حریصانه جهان طبیعی و اجتماعی را بیمحابا و لجامگسیخته استثمار میکنند تا همه چیز را به کالا و پول تبدیل کنند، همان انسانها که ناسنجیده و بیملاحظه همه هنجارهای اخلاقی و انسانی را نقض میکنند تا بیشتر بخورند، بیاشامند، مصرف کنند و مرزهای تبعیض و طبقاتیشان را پررنگتر سازند. نمیبینم این انسانها از کردههای خود نادم باشند. قصه تلخی است. نه؟ هنوز گرفتار سادهاندیشی ها و توطئهاندیشیهای همیشگی هستیم.
اندیشمندان علوم اجتماعی میگویند وضع کنونی عالم محصول «سیطره گفتمان فناورانه» و «سیاستهای افراطی تخریب طبیعت» و «بیتوجهی به مقتضیات انسان و جهان» است. این اندیشمندان دردمندانه از «ضرورت بازاندیشی انتقادی» در سیاستها، گفتمانها و روندهای حاکم بر جهان گفتند و میگویند
آهای مردم جهان، آهای انسانهایی که دغدغه زندگی و هستی را دارید و غم گرسنگی گرسنگان و محرومیت بیخانمانها و زجر بیماران و فقر بی نوایان و بیپناهی طردشدگان سیاستهای تبعیض و ظلم و سرکوب شما را ناآرام کرده و میکند، گمان نمیکنید که گفتمان شکل گرفته کنونی روایت نادرستی از این قصه تلخ ساخته و ترویج میکند؟ گمان نمیکنید چنین یکجانبه و سادهلوحانه پناه بردن به فناوریها و دانشها برای رهایی از موقعیت کنونی، همچنان کوبیدن بر طبل پرصدا و کَرکنندهای است که جز بازتولید همین روندها و روالهای سازنده وضع موجود به هیچ نتیجه رهاییبخش و سازندهای نخواهد رسید؟ آهای کسانی که دغدغه طبیعت، جنگلها و آبها و اقیانوسها و جانوران را دارید، گمان نمیکنید چنین یک جانبه بر معجزه علم اثباتی و فناوریهای حاصل آن تکیه میشود، در نهایت دوباره به بازتولید همان سیاستها و سازمانها و اقتصادی می رسیم که این بحران کنونی حاصل آنست؟ گمان نمیکنید که باید فریادهایتان را بر سر نهادها و سیاستها و اندیشههایی بزنید که در سطوح گوناگون بینالمللی، ملی و محلی مولد ویروسها و کروناها بودهاند؟
بیایید طور دیگری قصه را روایت کنیم. قصه پیچیدهتر از اینهاست که بخواهیم همه ماجرای موقعیت کنونی را به یک ویروس ساده تقلیل دهیم. البته برای ذهن عامه مردم که معمولا زیبایی را در سادگی میجوید چنین تقلیلگراییها و سادهسازیها، جذاب و خوشایند است. قصه موقعیت کنونی را باید در شیوه زندگی صعنتی و سرمایهدارانه و سودسالار و سیاستهای حاکم بر حکومتها جستجو کرد. قصه وضع کنونی انسان، همین انسان دو پاست که چندین دهه است با دست خودش گورش را میکَند. میخواهم این قصه را برایتان بازگو کنم. البته همانطور که اشاره کردم چندین دهه است که این قصه را اندیشمندان پرشمار از قلمروهای معرفتی بسیاری روایت کردهاند و کسی گوشش بدهکار آنها نبوده است. اما میخواهم باز این قصه مکرر را تکرار کنم. میدانید نباید از گفتن این قصه خسته شویم یا دلزده. باید آن قدر این قصه را بگوییم تا عاقبت آن را بفهمیم و باور کنیم. باور کنیم که موقعیت کنونی نمیتواند کار یک ویروس باشد. باور کنیم که اگر شیوه صورتبندی مسئله را نادرست انجام دهیم، عاقبت کار بسیار بدتر و وخیمتر از این خواهد شد.
تا اینجای بحران همچنان راه نادرست گذشته را طی کرده و آن را تبلیغ و ترویج میکنیم. تا اینجای کار همچنان مسئله را امری پزشکی و تکنیکی میفهمیم. همه جا صحبت از این است که دارو و واکسن این ویروس یافت میشود و این قائله هم ختم بهخیر خواهد شد. همه جا صحبت از اینست که اگر رعایت فاصله را بکنیم و اصول مراقبت بهداشتی عمل کنیم، همه چیز درست میشود. تا اینجای کار همه دستگاههای تبلیغاتی سرگرم ستایش از پزشکان، علم و فناوریها هستند.
البته برخی هم مثل گذشته و مثل همیشه سرگرم توطئهاندیشی هستند و این بحران را نتیجه نیروهای فراطبیعی یا توطئه اصحاب قدرت در غرب و شرق عالم میجویند. این هم شکل دیگری از تقلیلگرایی و سادهسازی عامهپسند است. فرض کنیم مردم سادهاندیش پذیرفتند که این موقعیت را ویروس لعنتی کرونا ایجا کرده یا فرض کنیم که یکی از حکومتهای قدرتمند پشت این ماجراست، یا فرض کنیم جنیان بدسگال بر انسان هجوم آوردهاند، آیا مسئله حل خواهد شد؟
میدانید کجای این کار میلنگد؟ آنجایی که مسئله را کلا غلط صورتبندی میکنیم و میکنند. آنجایی که همه میخواهند خود را تبرئه کنند و خود را از دست داشتن در خلق چنین شر بزرگی دور نشان دهند. مشکل اینجاست که دنبال مقصر میگردیم. این بحران بزرگتر از آنست که کسی تقصیر داشته باشد و کسان دیگری بیگناه باشند. مشکل در اینجاست که برای فهم این قصه به دادگاه و ارتش و نیروی نظامی متوسل شدهایم. مشکل ریشهایتر اینجاست که میخواهیم پزشکان و داروسازان و داروشناسان برای ما مسئله را صورتبندی کنند. کسی سخن نظریهپردازان اجتماعی و متخصصان فرهنگ و جامعه را جدی نمیگیرد. کسی متوجه فریادهایی نیست که نیم قرن است اندیشمندان عالم درباره نابودی نوع بشر و تخریب محیط زیست و کیهان و جهان با بلندترین و دقیقترین صداها و کلمات میگویند. مسئله واقعی اینست که ویروس واقعی انسان است نه کرونا. این بحرانْ زاده ویروس کوید۱۹ نیست، اگر هم کوید۱۹ نقشی در این بحران دارد، دیگر این موجود نامرئی و موزی ویروس نیست. باور کنید و ایمان بیاوریم که این یک ویروس نیست.