نسبت تاریخ با مطالعات فرهنگی
2025-01-31«تجربه گردشگری از نگاه گردشگران»
2025-01-31گزارشی از سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان «فرهنگ علمی چیست؟»، انجمن جامعه شناسی ایران، بهمن ماه ۸۳
دکتر فاضلی در این سخنرانی، فرهنگ دانشگاهی را الگوی معانی نهفته در صور نمادین، از جمله کنشها، گفتهها و تمامی مقولات معنادار می داند که افراد دانشگاهی به کمک آن با هم ارتباط برقرار میکنند و در تجارب، دریافتها و باورهای مشترک با یکدیگر سهیم میشوند. با توجه به این تعریف، فرهنگ دانشگاهی به صورت زبان ویژه، فضای نمادین، آیینهای دانشگاهی، عرف و مقررات و به طور کلی نمادهای خاص، عینیت و تبلور مییابد و مهمترین کارکرد آن تعیین و ایجاد نوع خاص هویت برای انسان دانشگاهی است.جامعهپذیری دانشگاهی، انواع پاره فرهنگهای متعدد همچون فرهنگ سازمانی، فرهنگ دانشجویی، فرهنگ کارکنان، فرهنگ علم و فرهنگ یادگیری را به افراد مختلف منتقل میسازد. برای مثال میتوان گفت فرهنگ یادگیری در جوامع گوناگون برحسب عوامل تاریخی، مذهبی و فرهنگی با یکدیگر متفاوت است.
فرهنگ علمی چیست؟ عنوان سخنرانی دکتر نعمت اله فاضلی عضو هیأت علمی و معاون پژوهشی دانشگاه علامه طباطبایی در انجمن جامعه شناسی ایران در روز بیست و هشتم بهمن ماه ۱۳۸۳ بود. این سخنرانی به دعوت گروه علمی ـ تخصصی جامعه شناسی علم و تکنولوژی در سالن کنفرانس انجمن جامعه شناسی ایران انجام شد.
دکتر فاضلی ابتدا با توجه به آراء رونالد رابرتسون توجه اخیر به ”رویکرد فرهنگی“ را مورد بحث قرار داد.
”جامعه شناسان تا سالهای ۱۹۲۰ توجه خاصی به مفهوم فرهنگ داشتند و برای مثال این توجه را در آثار برخی اندیشمندان برجسته این حوزه چون وبر، زیمل، و پارسونز میتوان پیدا کرد. اما در دهه های بعد عامل فرهنگ، به عنوان عامل تعیین کننده و متغیری مستقل در تبیین پدیده های اجتماعی مورد غفلت قرار گرفت و به فرهنگ تنها به عنوان متغیری تابع و تأثیرپذیر توجه شد..
دو دهة اخیر را میتوان دوران ”گشت فرهنگی“ نامید. در این دوره فرهنگ مجدداً به عرصة تبیین گری بازگشت. این گشت از چند عامل همچون تغییر شیوة تعامل بین انسانشناسی و جامعه شناسی، محو مرزهای رشته ای و گسترش رویکرد بین رشته ای و فرا رشته ای، اهمیت یافتن نقش فرهنگ در مناسبات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و بالاخره گسترش رهیافت فرهنگ گرا در علوم اجتماعی تأثیر می پذیرفت. دومین محور مورد بحث دکتر فاضلی چگونگی توجه به حوزة مطالعات آموزش عالی از دهة ۱۹۶۰ بود. تودهای شدن آموزش عالی و تبدیل دانشگاه از یک نهاد محدود به یک فضای اجتماعی عمومیتر با کارکردهای گسترده تر، یکی از عوامل ضرورت یافتن مطالعات آموزش عالی بود. بدین ترتیب دانشگاه به عنوان یک موضوع اجتماعی در کانون مطالعات آموزش عالی قرار گرفت و توجه به جنبة فرهنگی این نهاد، موجب شد رویکرد جدیدی به دانشگاه و فرهنگ از ۱۹۹۰ با عنوان ”فرهنگ دانشگاهی“ مطرح شود.
در مورد رابطة علم و فرهنگ سه دیدگاه عمده وجود دارد؛ براساس اولین دیدگاه، علم و فرهنگ هیچ نسبت خاصی با همدیگر ندارند زیرا هر یک از آنها محتوا و منابع خود را دارد. در دومین دیدگاه، فرهنگ و علم دو پدیدة مستقل هستند که داد و ستدهایی با همدیگر دارند. اما در دیدگاه سوم به عنوان یک رویکرد متأخر، علم به عنوان پارهای از فرهنگ و اساساً نوعی فرهنگ شناخته میشود.
فاضلی تعاریف مختلفی از مفهوم فرهنگ ارایه داد و انواع تعاریف پیشین و پسین، واقعگرا و آرمانگرا را از یکدیگر تفکیک کرد.
به گفته وی، فرهنگ دانشگاهی را از چند منظر میتوان تعریف کرد؛ این فرهنگ را میتوان با نگاه سازمانی و با توجه به سازمان حرفه ای دانشگاه، به عنوان یک فرهنگ سازمانی و فرهنگ حرفه ای معرفی کرد، از این منظر فرهنگ دانشگاهی به نظام باورها، انتظارات و اعمال فرهنگی در زمینه چگونگی عمل و رفتار دانشگاهی گفته میشود.
اما در یک تعریف انسان شناختی میتوان فرهنگ دانشگاهی را الگوی معانی نهفته در صور نمادین، از جمله کنشها، گفته ها و تمامی مقولات معناداری دانست که افراد دانشگاهی به کمک آن با هم ارتباط برقرار میکنند و در تجارب، دریافتها و باورهای مشترک با یکدیگر سهیم میشوند. با توجه به این تعریف، فرهنگ دانشگاهی به صورت زبان ویژه، فضای نمادین، آیینهای دانشگاهی، عرف و مقررات و به طور کلی نمادهای خاص، عینیت و تبلور مییابد و مهمترین کارکرد آن تعیین و ایجاد نوع خاص هویت برای انسان دانشگاهی است.
فاضلی هویت دانشگاهی را دارای سه سطح متمایز از یکدیگر دانست و گفت: در اولین سطح فرد از دانشگاه محل کار خود هویت میگیرد. وقتی فردی میگوید من استاد دانشگاه تهران هستم، در اصل دانشگاه محل خدمتش به او اعتبار و پرستیژ میدهد. دومین سطح به هویت رشتهای باز میگردد؛ هریک از رشتههای دانشگاهی متناسب با اهداف، روشها، اصول و کاربردهای خود، نظام ویژهای از ارزشها و باورها را تشکیل میدهند. برای مثال علوم محض، علوم انسانی، علوم فناورانه و علوم اجتماعی کاربردی، هریک دارای هویت رشتهای و ویژگیهای فرهنگی خاص خود میباشد. سومین نوع هویت دانشگاهی، هویت جهانی دانشگاهیان است که بین تمام رشته ها، تخصصها و گروههای دانشگاهی مشترک است. هویت جهانی دانشگاهی دارای دو عنصر یا مولفة اصلی است: استقلال دانشگاهی و آزادی دانشگاهی. این دو مفهوم از بدو شکل گیری دانشگاه مدرن، ارزشهای پایهای آن را تشکیل میدادند و اجتماع جهانی علم و جامعة مدرن نیز این ارزشها را تاکنون به رسمیت شناخته است.
نعمتاله فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود به بررسی مجموعه تحولات تاریخی، اجتماعی، فکری و فرهنگی که بستر تکوین فرهنگ دانشگاهی مدرن در جامعه غرب را تشکیل میدادند، پرداخت و در این میان به تحولات و ارزشهایی چون عقلانیت، صنعتی شدن، اندیشه ترقی، سرمایه داری، دموکراتیزاسیون، لیبرالیسم، فردگرایی، شهرنشینی، جامعة رفاه، علمگرایی، نسبیتگرای، تجربهگرایی، شکگرایی، تکنولوژیهای ارتباطی، تفکیک پذیری نهادی، فرهنگ رشتهای، تخصصی شدن، جهانی شدن و تودهای شدن اشاره کرد.
وی سپس نحوة انتقال فرهنگ دانشگاهی از طریق فرآیند جامعهپذیری دانشگاهی را مورد بحث قرار داد و گفت: جامعه پذیری دانشگاهی برخی از ارزشها و توانمندیهای کانونی همچون توانایی کار جمعی و فهم فرهنگی، خویشتنداری بالا، درک متقابل و توجه به نظم را به اعضای اجتماع علمی منتقل میکند. جامعهپذیری دانشگاهی، انواع پاره فرهنگهای متعدد همچون فرهنگ سازمانی، فرهنگ دانشجویی، فرهنگ کارکنان، فرهنگ علم و فرهنگ یادگیری را به افراد مختلف منتقل میسازد. برای مثال میتوان گفت فرهنگ یادگیری در جوامع گوناگون برحسب عوامل تاریخی، مذهبی و فرهنگی با یکدیگر متفاوت است.
”در هر جامعهای روش آموزش و یادگیری، تلقی افراد از معلم یا استاد و این که دانش را چه بدانیم و چه چیزهایی را چگونه بیاموزیم و به طور کلی هدف آموزش و پرورش، برگرفته از سبکهای مختلف آن جامعه است که آن را از جوامع دیگر متفاوت میسازد“.
دکتر فاضلی در ادامه گفت: به طور کلی دو فرهنگ یادگیری مختلف وجود دارد؛ فرهنگ فردگرا و فرهنگ جمعگرا. فرهنگ فردگرا، نظام یادگیری فعال و مشارکتی و مبتنی بر فردیت را شکل میدهد و عقیده بر این است که علم در نهایت باید در مغز فرد تولید شود و بنابراین نیروهای مولد با ذهنی خلاق و نوآور را باید تربیت کرد. در فرهنگ جمعگرا فرد منفعل است و علم را بازتولید و نه تولید، میکند. فرد برای طرح دیدگاههای شخصی خود اعتماد به نفس کافی ندارد. تجربة زیستة خود را قبول نداشته و آن را به عنوان منابع دانش جدی نمیگیرد.
فاضلی در سخنرانی خود، با توجه به مطالعات موجود و تجربة فردی خویش، به بررسی تفاوتهای میان جامعه، فرهنگ و نظام آموزشی بریتانیا و ایران پرداخت.
وی گفت: این تفاوتها باعث میشود که دانشجوی ایرانی در بدو ورود به دانشگاه، و حتی گاهی تا مدتهای طولانی، دچار نوعی احساس سر درگمی شود. انسانشناسان این وضعیت فرد تازه وارد در محیط فرهنگی کاملاً متفاوت را ضربة فرهنگی مینامند. اتوکلارنبرک در مطالعه خود نشان میدهد که تفاوتهای فرهنگی و تفاوتهای سبک یادگیری و آموزش و پژوهش در ایران و کشورهای غربی یکی از مهمترین مشکلات در راه پیشرفت تحصیلی دانشجویان ایران است. خانم سندمن ـ گی نیز در پژوهشی که در مورد دانشجویان ایرانی در استرالیا انجام داده، بر این باور است که دانشجویان ایرانی در پرسش کردن و طرح سئوال، کند و آهسته عمل میکنند، اما در زمینة پذیرفتن ایدههایی که میآموزند و به خاطر سپردن و حفظ کردن آنها سریع هستند. این دانشجویان به دلیل تفاوتهای فرهنگی، مذهبی و اجتماعی خود ارتباطات محدودی با مردم بومی دارند و در نتیجه از کمکها و حمایت های اندکی بهرهمند میشوند. به نظر سندمن ـ گی، هم استادان راهنما و هم دانشجویان ایرانی در زمینه شناخت و درک وظایف، ماهیت گفتمان های رشته و زمینه مطالعاتی و روشی که باید تعلیم داده، آموخته و به کار گرفته شوند، با مشکلات ناشی از اختلاف فرهنگی مواجهاند.
فاضلی با توجه به بررسیهای مزبور این دو پرسش اساسی را مطرح کرد که چرا دانشجویان ایرانی تمایلی برای مشارکت انتقادی، فعال، جدی در فرایند آموزش و پژوهش ندارند و از مشارکت عمیق میگریزند؟ و چرا آنها اعتماد به نفس کافی برای طرح دیدگاههای شخصی خود در فرآیند آموزش و پژوهش ندارند؟ طرح این دو سئوال، زمینههای گفتگو و مباحثه بین حاضرین در جلسة سخنرانی را فراهم ساخت که این مباحثات با مشارکت آقایان دکتر اعتماد، قانعیراد، ذاکرصالحی و ذکاوتی قراگزلو و برخی از دانشجویان حاضر در جلسه ادامه یافت.