معمای کهنه
2025-02-18اساتید برتر چه کسانی هستند؟
2025-02-18📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان گره کور
🔻 ۱۶ شهریور ۱۴۰۱
✅ گره کور کار کجاست که بعد از صد و پنجاه سال گسترش دانشگاه، هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟ و با وجود هفده میلیون دانش آموخته و دانشجو هنوز مکرر در مکرر ساده ترین بدیهیات عقلی نادیده و نقض می شود؟ پاسخ اینست که بحران از آنجا ریشه پیدا کرد که «نقد» را در هسته اصلی سازوکار آموزش و آموزش عالی قرار نداده ایم. اجازه دهید مثل همیشه نپرسیم چکار کنیم بلکه بکوشیم ببینیم نقد چیست و چرا نقد گره کور کار ماست.
✅ رونالد بارنت از برجسته ترین صاحب نظران آموزش عالی و از مراجع عظام این حوزه است. کتابی درباره جایگاه و مفهوم نقد در آموزش عالی با عنوان “آموزش عالی: حرفه ای انتقادی” (Barnett 1997) دارد. عنوان کتاب گویای همه چیز هست: رسالت و حرفه آموزش عالی، چیزی که مفهوم «عالی» در این سیستم را معنا می دهد، نقد است. «عالی» در عبارت «آموزش عالی»، مرتبه بالاتر تحصیلی نیست؛ بلکه «کیفیت ویژه ای» از یادگیری و بالیدن و پرورده شدن است.
🔻بارنت می گوید این کیفیت ویژه با مفهوم «نقد» بیان می شود. استدلال او را بشنویم تا گمان نشود برای جا انداختن بحث، مبالغه می کند یا گزافه می گوید. خلاصه سخن بارنت اینست که برونداد دانشگاه سه چیز است: فرد دانش آموخته؛ اندیشه علمی؛ و شکل دادن جامعه. نقد، هسته اصلی هر سه این مقوله هاست.
✅ بارنت استدلال می کند که هدف دانشگاه تربیت «انسان آکادمیک» است و مهم ترین مولفه وجودی انسان آکادمیک “تفکرانتقادی” است. بارنت “تفکر انتقادی” (critical thinking)، “اندیشه انتقادی” (critical thought) و “نقادی” (criticism) را از یکدیگر تفکیک می کند.
🔻تفکر انتقادی، فرایندی است که فرد طی آن مهارت «انتقادی اندیشیدن» را در دوره تحصیل مدرسه ای و دانشگاهی به دست می آورد. در نتیجه این «آموزش انتقادی» است که «دانش آموخته» یا به تعبیر پیر بوردیو (Bourdieu 2001)”انسان دانشگاهی”(homo academicus) تربیت می شود. از این رو تفکر انتقادی مقوله ای معطوف به فرد است.
🔻اما «اندیشه انتقادی» مفهومی متمایز است و به گفتمان، جریان یا نیروی فکری گفته می شود. این جریان “پدیده ای جمعی” است و ایجاد “هویت جمعی ” می کند. برای مثال مکتب فرانکفورت یک جریان یا گفتمان انتقادی است. برخی معتقدند با توجه به هویت انتقادی علم، علم اساسا و دائما به تولید اندیشه انتقادی می پردازد.
🔻هابرماس کارکرد دانش های انسانی را «رهایی بخشی» از راه نقد می داند. برای مثال مایکل فیشر و جورج مارکز در کتاب “انسان شناسی به منزله نقد فرهنگی” (Marcus and Fischer,1999) نشان می دهند که انسان شناسی به مثابه یک رشته دانشگاهی در طول قرن بیستم مجموعه ای از گفتمان های انتقادی در زمینه نقد فرهنگی جامعه غرب تولید کرده است.
✅ بارنت نقد (critique) و “نقادیت” ((criticality را شکلی از فرهنگ می داند؛ مجموعه باورها و ارزش هایی که امکان تفکر انتقادی و تولید اندیشه انتقادی را فراهم می کند. بارنت برای نشان دادن رسالت اصلی دانشگاه یعنی نقد کردن، نظام مفهومی دیگر نیز پیشنهاد می کند که برای شناخت فرهنگ نقد – یا چیزی که او نقادیت می نامد – در اجتماعات علمی ضروریست.
🔻او “خِرد انتقادی”، و “بازاندیشی انتقادی” (critical self – reflection) و “کنش انتقادی” را از یکدیگر تفکیک می کند. هدف خِرد انتقادی، نقد خِرد و محصولات آن یعنی دانش و معرفت در صورت های گوناگون آن است. در باز اندیشی انتقادی ما به نقد “خود” می پردازیم. در حالی که کنش انتقادی ما معطوف به نقد جامعه است.
🔻بنابراین کل نهاد آموزش عالی سه رسالت انتقادی بر عهده دارد: «نقد دانش»، «نقدخود» و «نقد جامعه» ای که ما در آن قرار گرفته و زندگی می کنیم. نقد در رشته های علوم انسانی و اجتماعی در مقایسه با سایر علوم اهمیت بیشتری دارد هر چند همه رشته ها و دانش ها رسالت نقد را در ذات خود دارند.