از مدرسان دانشگاه دفاع کنیم
2025-02-16دانشجویان را دریابیم
2025-02-16📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان چگونه سال تحصیلی جدید را آغاز کنیم؟
🔶۲۱ شهریور ۱۴۰۰
🔵 سال تحصیلی هزار و چهارصد آغاز می شود و فرصتی برای «آغازی تازه» است. همان طور که مقصود فراستخواه در کتاب «ذهن و همه چیز» با تکیه بر نظریه ها و دستاوردهای علوم شناختی می نویسد: «سرآغاز تمام آغازهایی که در بیرون داریم، آغازی از درون ما و در خود ماست. در ما ظرفیت آغاز هست. بیش از هر موجود دیگر، انسان توانایی آغاز دارد» این آغازگری به تعبیر دانشمندان علوم شناختی از «مهارت های اجرایی مغز ما در ناحیه پیش پیشانی است (فراستخواه ۱۳۹۸: ۸)
✅ اکنون پرسش مهم این است که برای سال تحصیلی جدید چه آغازی می توانیم در ذهن ابداع کنیم؟ هر کس اعم از معلم، مدرس، دانش آموز و دانشجو و مدیران و کارگزاران آموزشی و آموزش عالی هر کدام پاسخ شخصی و خاص خودشان را دارند، اما پیشنهاد کلی من این است که بیاییم به ندای درونی و قلب مان گوش سپاریم. ممکن است این سخن شاعرانه و رمانتیک به نظر آید اما واقعا چنین نیست.
🔻 پارکر پالمر جامعه شناس و متفکر آمریکایی در کتاب مشهورش «شجاعت تدریس کردن» استدلال می کند در نظام های آموزشی و آموزش عالی بین عملکرد، رفتار و زبان معلمان و مدرسان و دانشجویان و دانش آموزان با واقعیت قلبی و درونی آنها فاصله و گسست بزرگی ایجاد شده است. در نظام های آموزشی و آموزش عالی ما با «زندگی گسسته» درگیریم. ما در ایران در تجربه های آموزشی مان چیزی هایی آموزش می دهیم و می بینیم که به آنها باور و علاقه نداریم، آنها را مطابق و متناسب با نیازها و خواست های مان نمی دانیم، و گاه حتی از آنها رنجیده و متنفر هم هستیم.
🔻 گمان می کنم این چیزها برای همه یا اکثریت قاطع ما مردم کاملا آشنا و ملموس است. کافی است نگاهی به برنامه های درسی، امتحانات و تجربه های مدرسه ای و دانشگاهی مان بیندازیم. چه مقدار از آنها با خواست و علاقه قلبی ما سازگار بوده اند؟ کدام یک از نیازها و بینش ها و مهارت هایی که ما اکنون در زندگی حرفه ای یا روزمره داریم از طریق مدرسه و دانشگاه تأمین شده یا می شود؟ مدارس و دانشگاه ها چه مقدار شوق یادگیری برای ما ایجاد می کنند؟ ارزیابی و تحلیل تجربی و نظام مند این پرسش ها نیازمند تحقیقات گسترده است اما درک شهودی از آنها برای همه کسانی که درگیر آموزش اند وجود دارد.
✅ پیشنهادم برای آغاز در سال تحصیلی جدید بازاندیشی شخصی در «زندگی درونی» و علایق واقعی هر یک از ماست. پیشنهاد می کنم فیلم «انجمن شاعران مرده» از شاهکارهای سینمایی جهان را اگر ندیده اید حتما ببینید و اگر هم دیده اید بار دیگر آن را تماشا کنید و به صحبت های جان کتیگ معلم ادبیات در این فیلم زیبا با دقت گوش کنید.
🔻جان کیتینگ از دانش آموزانش می خواهد که «دم را غنیمت شمارید و زندگی تان را خارق العاده کنید». او یادآور می شود که مدرسه کارش مطیع کردن، انضباط، سنت و سرکوب فردیت است. برای همین می گوید «من هم در همین جهنم درس خوانده ام». مدرسه اشرافی و پیشرفته آکادمی ولتون را جهنم می داند. دانش آموزان هم از آن به وحشت یاد می کنند. کیتینگ می خواهد بچه ها در کلاس ادبیات او بیاموزند «چطور خودتان فکر کنید، چطور از زبان و کلمات لذت ببرید». کیتینگ می گوید «هدف من تربیت یک عده آزاداندیش است». او از روش ها و کارهای جالب استفاده می کند تا دانش آموزان بیاموزند متفاوت باشند. از جمله این که روی میز می رود و از آنجا برای دانش آموزان صحبت می کند. «من روی میز ایستاده ام تا یادآور شوم که می توان و می شود همواره به چیزها با دیدی متفاوت بنگرم».
🔻آقا معلم نازنین ما می خواهد هر دانش آموز، آدمی متفاوت و در واقع خودش باشد. او از دانش آموزان می خواهد کتاب های درسی را براساس نیت نویسنده ها یا براساس هدف نظام آموزشی نخوانند. «وقتی چیزی می خوانید به فکر نقطه نظر نویسنده نباشید به خودتون فکر کنید». کتینگ کاملا به این واقعیت آگاه هست که در مدرسه و دانشگاه چطور «ارتشی از تحصیلکرده ها به سمت اندازه گیری شعر حرکت می کنند». چون هدف مدرسه و دانشگاه رشد واقعی کیفیت نیست. کیتینگ در نهایت موفق می شود دل دانش آموزان را برباید و آنها را شیفته شعر و ادبیات کند، زیرا می تواند نشان دهد ادبیات «برای مکیدن جوهر زندگی» است. دانش آموزان علاقه مند می شوند و انجمن شعر تشکیل می دهند، نمایش اجرا می کنند، شعر می سرایند و آقا معلم می شود «ناخدای» آنها.
🔻دانش آموزان علاقه واقعی شان را پیدا می کنند. آنها برخلاف میل سرکوب گر مدرسه و خانواده های شان عمل می کنند. آنها در برابر اهداف مدرسه و خانواده ها مقاومت نشان می دهند. این مقاومت حتی به مرگ یکی از دانش آموزان منتهی می شود. به هر حال این علاقه شخصی و هویت فردی است که تحقق می یابد. مدرسه و دانشگاه تنها زمانی می تواند در عمل وظایف و کارکردهایش برای پرورش انسان های فرهیخته و سوژه های خودانگیخته، آموخته و بالنده تحقق بخشد که بتواند علایق شخصی افراد را شکل دهد.
✅ ما به مدرسه و بعد دانشگاه می رویم تا خود را تحقق ببخشیم، خود را ابراز کنیم، و خویشتن فردی و هویت شخصی متمایزی را بسازیم. سهم هر کس در دنیای امروز این است که از طریق تحقق خود و ایجاد تمایز، هم رضایت شخصی از زندگی کسب کند هم به پیشبرد زندگی انسانی و اجتماعی خدمت نماید. مدرسه و دانشگاه فضاهایی هستند که ما از طریق آنها دانش، هنر، ادبیات و فرهیختگی را تجربه و تحصیل می کنیم. هر یک از ما به میزانی که متفاوت از دیگران هستیم و در زمینه های گوناگون دانش، هنر، ادبیات و اندیشه و سبک و سیاق زندگی از خاص بودگی و فردیت برخورداریم به همان میزان در توسعه و تحول زندگی فردی و حیات اجتماعی نقش موثر ایفا می کنیم. واژه علاقه یعنی ساختن و شناختن و جستن چیزهایی که برای فرد دلنشین و جذاب، سودمند و انگیزه آفرین و الهام بخش است. مدرسه و دانشگاه اگر بتواند فضایی برای چنین علاقه ای باشد، یا اگر ما بتوانیم مدرسه و دانشگاه را در خدمت علاقه شخصی خود استفاده کنیم، در این صورت مدرسه و دانشگاه می تواند فضای خودتحقق بخشی و رشد ما باشد.
🔻امیدی ندارم که نظام آموزشی و آموزش عالی در ایران گامی برای بهبود مدارس و دانشگاه ها همسو با علایق واقعی افراد بردارد. این نظام بیش و پیش از این که بخواهد پاسخگوی نیازها و علایق افراد باشد حداقل تا اطلاع ثانوی صرفا خدمتگذار سیاست و ایدئولوژی حاکم است. در نظام آموزشی و آموزش عالی ایران ماهیتا «هویت شخصی» و «علایق افراد» نه تنها جایگاه مشخصی ندارند بلکه به شیوه ای نظام مند سرکوب می شوند و برای جلوگیری از رشد تفاوت ها، تمایزها و تکثرها سیاستگذاری شده است. نظام آموزشی و آموزش عالی ایران نه پاسخگوی محیط بین المللی و جهانی نظام دانش در جهان امروز است ونه پاسخگوی نیازها و علایق شخصی افراد زیرا سیاست همگن سازی ایدئولوژیک بنیان این نظام ها را تشکیل می دهد.
🔻در چنین فضایی تنها امیدی که وجود دارد کنشگری های فردی و تقلاهای شخصی برای شکل دادن و پیش بردن طرح ها و ایده های فردی زندگی هر فرد است. این نظام های آموزشی و آموزش عالی از بروکراسی قوی برخوردار نیستند و نمی توانند آنچه نظام سیاسی به آنها دیکته می کند عمل نمایند. در نتیجه در درون این نظام ها «خرده فضاهایی» برای پیشبرد طرح ها و طرح واره های شخصی زندگی و پی جویی علایق و نیازهای هر فرد وجود دارد.
برای این که مدرسه و دانشگاه در چنین فضایی قرار بگیرد، بیشترین سهم و نقش را معلمان و مدرسان دارند. نظام آموزشی و آموزش عالی ما نیازمند جان کیتینگ و پارکر پالمر است. معلمان و مدرسان ایرانی که چنین سرمشقی را خلق کرده اند مانند توران میرهادی، محمد بهمن بیگی، سیمین بهبهانی، صمد بهرنگی، و صدها و هزاران معلم و مدرس ناشناخته دیگر می توانند راهنمای ما باشند.
🔵 سال تحصیلی جدید آغاز نمی شود اگر آغازی تازه در ذهن معلمان، مدرسان، دانش آموزان و دانشجویان شکل نگیرد. بیاییم یکدیگر را به آغازی تازه دعوت کنیم.