علم انسانی: گفتمان، رشته یا دانش؟
2025-02-18گره کور
2025-02-18📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان معمای کهنه
🔻۱۲ شهریور ۱۴۰۱
✅ اینکه «علوم انسانی به چه درد ما می خورد» معمای کهنه ماست که چند سال اخیر جان تازه ای گرفته است. به تازگی به این آگاهی رسیده ایم که به قول استاد فقید محمدامین قانعی راد در کتاب «تحلیل فرهنگی صنعت» (۱۳۹۹)، بحران صنعت ما ناشی از جدایی صنایع و مهندسی ما از علوم انسانی و اجتماعی ماست. این سخن را رضا داوری اردکانی نیز در کتاب اخیرش «سیر تجدد و علم جدید در ایران» (۱۳۹۹) درباره کل مسئله توسعه بیان می کند. چند سالی است که متوجه پرسش نیازمان به علم انسانی شده ایم. نیازمند گفت و گوهای گسترده، انتقادی و همگانی بیش تر در این زمینه هستیم. سامان اجتماعی و سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما تا حدودی از درون طرح و ارزیابی همین پرسش بیرون می آید.
🔻پزشکان کم تر با این پرسش سروکار دارند که آنها چه کاری بر عهده دارند و چه خدمتی به جامعه ارائه می کنند؛ زیرا وظیفه آنها تأمین و ارتقای سلامت جامعه است. همین طور مهندسان نیز وظیفه شان روشن است، آنها نیز به تأمین و توسعه فناوری ها می پردازند. اما همیشه حداقل در ذهن جامعه و افراد عادی این پرسش هست که متخصصان علوم انسانی و اجتماعی چه کاری برای جامعه انجام می دهند. این پرسش برای دانشگاهیان هم در ایران و هم در دیگر کشورها نیز همیشه مطرح بوده است.
✅ ماکس وبر در سخنرانی مشهورش در ۱۹۱۹ با عنوان «حرفه و رسالت دانشمند» می پرسد «رسالت علم در کل زندگی انسان کدام است و ارزش آن چیست؟» (وبر ۱۳۹۰: ۱۰۹). پاسخ وبر این است که علم به ما کمک می کند ۱) «از نظر تکنیکی اعم از این که امر خارجی باشد یا امور مربوط به انسان بر زندگی تسلط پیدا کنیم» (هما ۱۳۱)؛ ۲) علم «ابزار انضباطی برای فکر کردن است»؛ و این که ۳) «علم در امر روشنگری مشارکت دارد» (همان ۱۳۲). اما این توضیحات وبر کمکی به حل معمای ما نکرده است؛ چون در تمام صد سال گذشته بحث بر سر ارزش و کارکرد علوم انسانی با شدت و حدت بسیار داغ باقی مانده است.
🔻با گسترده شدن رشته های علوم انسانی در ایران در دهه های اخیر و همچنین پیچیده تر شدن جامعه و چالش های همه جانبه آن، پرسش از رسالت و کارکرد این علوم پر رنگ تر شده است. مقصود فراستخواه در کتاب «علوم انسانی و مسئله تأثیر اجتماعی» (۱۳۹۹) این پرسش را از گروهی از مدیران و محققان ایرانی می پرسد که «چرا علوم انسانی و اجتماعی برای ایران مهم اند؟» (همان ۲۲۷). او می نویسد یک پاسخ آشکار «اهمیت جمعیت شناختی» است؛ این که صدها هزار ایرانی امروز دانش آموخته و دانشجوی این علوم هستند.
🔻 اما سایر ارزش های این علوم به اعتقاد محققان و مدیران و فعالان اجتماعی عبارتند از «حق دانستن» «جهل زدایی و توسعه خردورزی اجتماعی»، «تأمین سطوح عالی نیازهای انسانی»، «ساخته شدن شهروند»، «صلح و همزیستی»، «توسعه دانش بومی»، «توسعه رفاه اجتماعی»، «بهبود کیفیت زندگی» و موارد دیگر.
✅ با همه این کارکردها موافقم اما معمای کارکردهای علوم انسانی همچنان به شیوه متقاعدکننده ای ذهن عموم مردم را راضی نمی کند، زیرا آنها می پرسند اگر علوم انسانی چنین کارکردهای گسترده و مهمی دارند، چرا جامعه ایران با وجود هزاران دانش آموخته و دانشجوی علوم انسانی هنوز درگیر بحران های ساختاری اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است؟
🔻 مهدی معین زاده در کتاب «تلائم نظر و عمل در تلقی از علوم انسانی به مثابه فرونِسیس» (۱۳۹۹) از دیدگاه فلسفی تلاش مهم و ارزشمندی انجام داده تا نشان دهد علوم انسانی «فهمیدن» و «فهم پذیر کردن» جهان و زندگی برای ما انسان هاست، اما این فهمیدن نه تنها جدای از یا در مقابل عمل کردن نیست، بلکه فهم و عمل تنیده در هم هستند و این درهم تنیدگی را علم انسانی بر عهده دارد. معین زاده با تکیه بر اندیشه های ارسطو و هایدگر و گادامر، نشان می دهد که علوم انسانی فرونسیس یا حکمت عملی است.
🔻نکته مهم در این زمینه این است که شرط تحقق فرونسیس این است که بتوانیم دانش را از آنِ خود کنیم. یعنی فهم را در زمان، مکان و حتی زندگی فردی و عمومی به شیوه ای ادغام کنیم که آن فهم از آنِ ما شود. با او همسخنم که علم انسانی ماهیتا یا نیست، یا اگر باشد ساحت های نظر و عمل آن در هم تنیده اند و حتی چنان که او می گوید تقدم با عمل است.
✅ سوای بحث کارکردهای علوم انسانی، هر یک از این رشته ها نیز با این پرسش به طور مستقل درگیرند. این که زبان شناسی، جغرافیا، فلسفه، تاریخ، جامعه شناسی و انسان شناسی هر کدام چه رسالت خاصی دارند یا چه نیاز معینی را پاسخ می دهند. از همان ابتدای ورودم به رشته مردم شناسی با این پرسش درگیر بوده ام.
🔻 در کتاب «ابعاد سیاسی فرهنگی در ایران» (۱۳۹۶) تلاش کرده ام پیوندهای میان مردم شناسی و تاریخ و جامعه معاصر ایران را بکاوم و نشان دهم. این کتاب رساله دکتری ام بود. پرسش ربط این دانش با جامعه ایران چنان برایم اهمیت داشت که این موضوع را رساله دکتری ام کردم. همچنان درگیر این پرسش هستم. در کتاب «زندگی سراسر فهم مسئله است» (۱۳۹۹) بیش ترین تلاشم این بوده است تا پرسش ربط و تناسب علم انسانی و اجتماعی با جامعه ایران را توضیح دهم.
✅ ایده اصلی ام این است که همه دانش های انسانی از جمله مردم شناسی کارشان این است که مسئله های جامعه ایران را صورت بندی کنند. البته هر رشته ای در چارچوب گفتمان، سنت و پارادایم ویژه اش چنین مسئله شناسی را انجام می دهد.