مسافر قصه گو
2025-02-24معبد زریبار
2025-02-24📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان مسافر مدرن
🔻۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
✅ ظاهر و باطن ما پیدا بود که گردشگریم و برای تفریح و تفنن آمده ایم. لباس های اسپرت و نگاه های کنجکاو و عکس گرفتن های مدام، حتی بیشتر از حضور در فضای طاق بستان و بیستون، گواهی می دادند که گردشگریم.
🔻و گردشگر امروزه معنای خوارکننده هم دارد: انسانی خوش گذران، مصرفی، بی درد و حتی از خودبیگانه و مطابق گفتمان حکومتی “غربزده”.
🔻 اما، این نه تنها تمام حقیقت نیست، بل از اساس نادرست است. بله، سفرها زیاد شده اند، و غنای سفر سیاحان را ندارند و سفر دیگر نمی تواند سعدی وار خام را پخته کند. در عین حال، همچنان سفر و مسافرت های گردشگرانه نیمه پری هم دارد، و حداقل برای گروه هایی از گردشگران تجربه های عمیقی از پخته شدن، پرسیدن و کنجکاوی و مدرن شدن را خلق می کند. می خواهم این نکته ی آخر را کمی بکاوم و بگویم؛ تجربه ای، که در سفر کردستان و کرمانشاه شکل گرفت. اگر می خواهید با من همراه شوید صبور باشید تا لایه های عمیق تری را سیر و سیاحت کنیم.
✅ سفرمان قصه بزرگ تری هم بود؛ قصه تجدد و مدرن شدن. قصه ی قصه های مردم ایران، تجدد است؛ قصه ی خونینی که صد و پنجاه سال است، از سویی، “سنت گراهای مدرن ستیز” را دل خون و حتی خون ریز و خشونت گرا کرده؛ و از سوی دیگر، مردم هم برای مدرن شدن خون دل ها خورده و قربانی ها داده اند و همچنان می دهند.
🔻ملت_ دولت، مدرسه (نظام آموزشی مدرن)، ماشین (صنعت جدید)، مشروطه، مجلس (انتخابات و قانون)، موسسات مدرن، و مساوات، “سفره هفت میم مدرنیته” اند که کامل شناخته اند، اما “متحرک شدن” زندگی و آدم ها هم در این سفره جایی دارد که معمولا از قلم می افتد.
🔻جان اری، انسان شناس نامی در کتاب “جامعه شناسی فراسوی جامعه ها؛ جابجایی ها در قرن بیست و یکم”(اری ۱۴۰۰) نشان می دهد کشتی ها، ناوها، قطارها، اتومبیل ها، هواپیماها، موتورها و وسایل حمل و نقل در تکوین و توسعه مدرنیته نقش بنیادی داشته و دارند. اینها انسان ها و زندگی ها را “متحرک” کردند و می کنند. در ایران نیز با ظهور تجدد، “جامعه متحرک” کم کم پا گرفت. زیست متحرک، فقط جابجایی فیزیکی جسم ها نیست، بل جویایی و پویایی جان ها و فرهنگ هم هست. بار همه این جابجایی ها را مفهوم ” سفر” به دوش می کشد.
✅ برای توضیح درون مایه لایه های پنهان و عمق معنای تجربه سفرمان ناگزیرم بگویم سفر چیست؟ سفر، صرفا تجربه نیست، تفسیر، تامل و تحلیل هم هست. سفر، افق و سپهر معنایی مسلط در جامعه های امروزی است.
🔻سفر، مدرن شدن است. سفر تمرین همه جانبه لمسیدن، بوییدن، چشیدن، اندیشیدن ، شناختن و زیستن تجدد است. سفر، زیستن اخلاق و ارزش های مدرن است؛ ارزش های دموکراتیک، مدارا، نوعدوستی، دگرخواهی، پویایی، گفتگو، تعامل، ملاقات، همراهی و تمرین تعصب گریزی و فهم تفاوت ها و فهم فرهنگ هاست.
✅در سفر کردستان بیست و دو نفر بودیم، زن و مرد، کوچک و بزرگ، دانش آموز و دانشجو و دانش آموخته، کرد، فارس و ترک با صنف ها سرگرمی های گوناگون.
🔻حال و هوای کاروان، حال و هوای سفر و مسافر بود؛ مشتاق و جویا و پویا برای ملاقات ها و مواجهه ها با طبیعت، تاریخ، تکنولوژی و تمدن. همه ی ما نشان ها و نشانه های مدرنیته ی را در لباس ها، گفتگوها، غذاها، بدن ها، و خواب ها و بیداری های مان حمل می کردیم، همه ی ما حتی مومنان نمازخوان و سالکان طریقت و سنتی ها.
🔻”مسافر” بودیم نه “زائر”. زیگموند باومن جامعه شناس نامدار “زائر” را سوژه ( انسان نوعی) سنتی و پیشامدرن و “مسافر” را سوژه مدرن می نامد. این، تمام آن چیزیست که روح معنایی سفر و مسافر را بیان و عیان می کند. می شود تلفیق هم داشت: مسافرزائر. اما، در هر حال مسافر اول است: مسافر زائر، نه زائر _مسافر.
🔻جامعه ایران، در حال “مسافر شدن” یا “سفری شدن “است، حتی زائران آن هم بیشتر سفر می کنند تا زیارت. این البته حکومت و سیاست حاکم را آزار می دهد و این روزها حتی خشمگین می کند. چه کنم، واقعیت اجتماعی ما همین است. بی کم و کاست.
✅ ما مسافران کردستان و کرمانشاهان مدرن بودیم و “تمرین تجدد” می کردیم. این تمرین، از تمرین های اجتناب ناپذیر زمانه ما و همگان است. قصه شکست سیاست مدرن ستیزی حکومت هم در همین تمرین های بی وقفه و همگانی است.
🔻اما، مدرن را ما معنا می کنیم و معنا می دهیم. هر ملتی، غربی یا عربی، آفریقایی یا آمریکایی، و اروپایی یا آسیایی، مدرنیته خودش را خلق می کند و تمرین تکین و یکتای خودش از مدرنیته را دارد. انسان های ایرانی هم مدرنیته ی خودشان را آفریده و می آفرینند.
✅ سفر همگانی و جابجایی انبوه آدم ها، امری جدید و متجدد است. ما بیست و دو نفر، پاره ای از این جریان جابجایی انبوه بودیم. در ایران ما زیارت تاریخ طولانی دارد اما “سفر همگانی” مردم عادی برای گردش و گردشگری پدیده ای امروزی است.
🔻همگام با مدرن شدن ایرانی، ایرانی ها هم مسافر می شوند و “جابجایی” را به “یکجا بودگی” ترجیح می دهند. همه مسافرند، حتی آنها که نمی توانند، ذهن و ضمیرشان مسافر است و هوای سفر دارند. آنها هم مدام سفرهای ذهنی دارند. رسانه ها و مطبوعات و کتاب ها و شبکه های اجتماعی، بال پرواز آنهایت.
🔻رقص ها و موسیقی ها مدرن بودند، اگرچه حال و هوا و ریتم کردی و محلی و موسیقی ایرانی داشت. زن ها ایرانی بودند و نجابت سنتی و اخلاق عفت و محبت و مراقبت داشتند اگرچه بدون روسری.
🔻در گوشه گوشه ی کردستان و کرمانشاه حیرت و شگفتی بود. نه تنها عمارت خسروآباد، خانه کرد، پیرشالیار، طاق بستان، قلعه قوری، بیستون و بناهای باستانی و تاریخی، بل، ساخته ها و پرداخته دست مردم و گفتار و رفتار عادی آنها همه دعوتی بود به اندیشیدن و پرسیدن از تاریخ، طبیعت، زبان، فرهنگ و انسان ها. سفر این گونه و با قرار دادن آدم ها در موقعیت های پرسش و پرسشگری آن ها را مدرن می کند.
✅ ما از خانه ی “خود” به در زده بودیم تا “دیگری” را تجربه کنیم، این مواجهه با دیگری همه ی کاری است که مدرنیته از راه سفر می کند.
🔻لحظه لحظه سفرمان پرسیدن و کاویدن بود. از تاریخ باستان گرفته تا تاریخ معاصر و حتی تاریخ فردا را به سخن درمی آوردیم. هر کس می کوشید و می جوشید تا نکته ای و حکایتی یا اسطوره ای را یادآور شود و در چند و چون آن چون و چرا کند و کنیم.
🔻قلعه قوری ما را به میلیون ها پیش برد و درون غار، پنهان ترین لایه های آغازین بشر را به رخ مان می کشید. یک بار چند میلیون سال را طی کردیم و به آغازها پرتاب شدیم. قصه ی طبیعت بود و تینت و طبیعت بشر که در غار حیرت زای قلعه قوری حک شده بود. و این ما مردمان امروزی بودیم که طنین وجودمان را در میلیون ها پیش می جستیم. در غار پرسشی که بی اختیار به ذهنم رسید این بود که غارها سکونت های بهتری هستند یا شهرها و کلانشهرها؟ تردید دارم این پرسش ها بسیاری از بازدیدکنندگان نباشد.
🔻طاق بستان و بیستون، حکایت قدرت و قلب آدمی بر دیوار سنگ است که زنده و تپنده می تپید و داستان قدرت و عشق و تاریخ را روایت می کند. شاعران با همه ی خلاقیت شان و توانایی شان برای کشف و بیان زیبایی های پنهان جهان، و با بی نهایت ها سخن عشق که سروده اند، و مورخان که کوچک ترین رد و نشان شاهان، از کاه کوه می سازند، هنوز به عظمت و ماندگار و اثرگذاری طاق بستان و بیستون برای ما سخن نگفته اند. و این ما هستیم، ما مدرن ها که محتاج بازآفرینی گذشته ایم و به دیدار این سنگ ها و سنگ نبشته ها می رویم تا تاریخ اکنون و فردای مان را بنویسیم و بیافرینیم.
🔻طاق بستان و بیستون امروز نه جایگاه شاهان و خدایان، بل جایگاه گردشگران و مدرن هایند؛ آنها که می کوشند خودشان را خلق کنند روایت و اسطوره ی تازه ای از انسان و زندگی مدرن ایرانی بیافرینند.