عملگرایی کور از کجا می آید؟
2025-02-18فهم کور
2025-02-18📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان قانون مِرتُن
🔻۲۴ مرداد ۱۴۰۱
✅ حادترین جنبه گفتمان عمل گرایی کور، ناتوانی این گفتمان از توجه و فهم «پیامدهای ناخواسته و کارکردهای پنهان اعمال و رویه های اجتماعی از جمله سیاست ها و برنامه ها و اقدامات حکومتی است» مجموعه ای از بحران های بزرگ و کوچک سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی جامعه را محاصره کرده است، در حالی که حکومت و دولت و شهرداری ها و همه نهادها و سازمان ها نیز تلاش می کرده اند و هزاران هزار میلیارد دلار سرمایه های طبیعی و تولیدی نیز هزینه شده است. می دانید چرا؟
🔻بخش مهمی از پاسخ این پرسش در کم کاری و سوء نیت و توطئه دشمنان و خشم و غضب الهی یا هر توضیح دیگری از این جنس نیست، پاسخ ساده ای دارد که رابرت مرتون جامعه شناس بلندآوازه آمریکایی آن را ناتوانی و بی توجهی به پیامدهای ناخواسته و کارکردهای پنهان اعمال و رویه های اجتماعی نامید.
✅ مرتن مبدع «قانون پیامدهای ناخواسته» بود. در سال ۱۹۳۶ مقاله ی «عواقب پیش بینی نشده فعالیت های اجتماعی» را نوشت که بعدا هم آن را در مشهورترین و ماندگارترین کتابش «تئوری اجتماعی و ساختار اجتماعی» چاپ کرد.
🔻مرتن پنج منشا پیامدهای ناخواسته را توضیح داد شامل ۱) جهل و «بی توجهی» ، ۲) «خطا»، ۳) «منافع ضروری» که در واقع سازمان ها یا گروه ها تشخیص می دهند و تحت تاثیر آنها به پیامدها توجهی نمی کنند. ۴) «ارزش های اساسی» و ایدئولوژی که به آن ارزش ها تکیه می کند و دیگر برایش مهم نیست چه چیزی پیش می آید. ۵) «پیش بینی های محکوم به شکست»، یعنی سازمان ها یا کشورها یا مردم تصور می کنند که کارهایشان محکوم به شکست است.
🔻به اعتقاد مرتن وظیفه علم اجتماعی و از جمله جامعه شناسی توضیح عواقب پیش بینی نشده فعالیت های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. کشوری که می خواهد عواقب ناخواسته اعمال و سیاست هایش را بشناسد محتاج علم است و این کار مطلقا از عهده ایدئولوژی برنمی آید. گفتمان عمل گرایی کور دچار کوربینی است و براساس همین پنج عامل منحرف کننده و همچنین سوگیری های شناختی، تن به قواعد بازی علم نمی دهد.
✅ قانون عواقب ناخواسته مرتن حرف عجیب و غریبی نیست؛ بدیهیات است؛ دو دو تا، چهارتاست. کار محققان اجتماعی و فرهنگی توضیح بدیهیات برای جامعه و حکمرانان است. شاید گمان کنیم که توضیح بدیهیات نیازمند تحقیق و تفکر نیست. حق با شماست. اما اگر «تاریخ بی خردی» نوشته باربارا تاکمن را بخوانیم می بینیم که از «تروا تا ویتنام» امپراطورها و سلاطین و سیاستمداران در نتیجه بی توجهی به بدیهیات نمایش عجیبی از بی خردی را در تاریخ اجرا کرده اند. یکی از این بدیهیات توجه به «عواقب ناخواسته» کنش ها و فعالیت هاست.
🔻می دانیم که عمل به بدیهیات، امر بدیهی نیست. امور انسانی و به ویژه امور جمعی و اجتماعی، پیچیده و فراپیچیده اند. غرایز، منافع، جهل و عواطف دست در دست هم می دهند و گاهی یا شاید اغلب اوقات ما را از عمل و توجه به بدیهی ترین بدیهیات باز می دارند. کار علم این است که بدیهیات را به ما نشان دهد و دائم آن ها را یادآوری کند.
✅ محققان علوم انسانی و اجتماعی در هر رشته ای که هستند از اقتصاد گرفته تا جامعه شناسی، انسان شناسی یا هر رشته دیگر، اگر بخواهند از راه دانش در خدمت جامعه باشند مهم ترین کاری که می توانند بکنند توضیح عواقب پیش بینی نشده سیاست ها و فعالیت ها و اعمال و رویه های اجتماعی است. این سخن را نه تنها مرتن جامعه شناس بلکه بروس مازولیش مورخ بلندآوازه آمریکایی در «دانش های ناروشن: بنیادهای تاریخی و چشم اندازهای علوم انسانی» (۱۳۹۹) با شرح و تفصیل بیان می کند.
🔻مازولیش که در «جستوجوی وضعیت علوم انسانی، از دستاوردها و امکاناتش» از قرن هفدهم و اندیشه های فرانسیس بیکن آغاز می کند و تحلیل اندیشه انسانی در عصر روشنگری و تحولات قرن نوزدهم، نهایتا وارد قرن بیستم می شود تا ببیند «علوم انسانی مدعی ارائه چگونه دانشی هستند؟ چنان دانشی را تا چه میزان میتوان «علمی» دانست؟ منظورمان از «علمی بودن چیست؟»؛ مازولیش در نهایت به این نتیجه می رسد که این علوم، دانش های دوره معاصر و مدرن اند و آمیزه ای از پوزیتویوسیم و هرمنوتیک هستند که تاریخمند بودن آگاهی انسان را نشان می دهند و این که «آگاهی انسان از علم برمی آید.» مازولیش نقش علوم انسانی را در دو چیز می داند:یک؛ انسان به کمک علم انسانی «همه چیز را، ازجمله خودش را از یک چشمانداز ویژه خودآگاه میبیند». دو؛ همان قانون عواقب ناخواسته مرتن.
✅ شاید تکراری ترین سخنی که در قرن اخیر در زمینه دگرگونی های بزرگ شنیده ایم این باشد که «چی فکر می کردیم، چی شد». این سخن بیان دیگری از نادیده گرفتن «قانون عواقب ناخواسته» است.
🔻گفتمان عمل گرایی کور با کور بینی درگیرست که نمی تواند به علوم اجتماعی و انسانی اعتماد کند و به جای تأمل و چاره اندیشی در کوربینی خود، می کوشد علم را اصلاح و متحول کند. این جا تراژدی بزرگی نهفته که شرحش به همان اندازه واقعیت وجودش رنج آور و دشوار است. همان سخن معروف آئینه است که اگر عیب تو بنمود راست، خود شکن آئینه شکستن خطاست.