«پشت دریاها شهری است؛ فنون، روشها و کاربردهای مردمنگاری شهری»
2025-02-08«نقش و کارکرد فرهنگی مدارس روستایی در گسترش سبک زندگی مدرن؛ نمونه موردی روستای مصلح آباد»
2025-02-08یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان «فرهنگ های در حال ظهور در ایران امروز»، روزنامه اعتماد، خرداد ۹۴
***
هدف من ارايه چشماندازي از «آينده فرهنگ ايراني» و «آينده ايران فرهنگي» است. من اين دو مقوله را متمايز اما مرتبط با هم ميدانم. همچنين ميخواهم نشان دهم آينده فرهنگ ايراني و آينده ايران فرهنگي را ميتوان براساس نوعي تعامل يا «بازي دروني» بين سه فرهنگ، شامل «فرهنگ رسوب يافته»، «فرهنگ رسمي» و «فرهنگ در حال ظهور» تشريح و تحليل كرد. هر «تحليل فرهنگي» واقعبينانه و جامع، لاجرم عناصر زماني گذشته، حال و آينده را در خود دارد؛ زيرا هر فرهنگي «برساختهاي اجتماعي» متشكل از اين عناصر زماني سهگانه است. فرهنگ به نحو تناقضنمايي پويا و ايستاست يعني همواره هم حامل «ارزشها»يي است كه موجب تداوم تاريخي و پيوستگي روحي آن با گذشته ميشود و هم حامل نيروهاي خلاقهاي كه زمينه تغيير يا پويايي آن به سوي آيندهاي نامعلوم را فراهم ميكند. در عين حال فرهنگ براي پاسخگويي به نيازهاي كنوني و امروز افراد، سازگار با شرايط و موقعيت اكنون است. ايرانيها در دوره معاصر از طريق ايجاد مناسبات خلاق و مولد ميان سه فرهنگ مذكور، فرهنگ امروزي يا معاصر ايراني را شكل دادهاند. فهم فرهنگ ايراني و ايران فرهنگي و مسير آينده آنها از راه شناسايي سازوكارهاي بازيهاي دروني ميان اين سه مولفه گذشته، حال و آينده ممكن است.
جهان در حال نوعي «فرهنگي شدن» يا «چرخش فرهنگي» است. منظور از «فرهنگي شدن» عبارت است از «ادغام تمام حوزههاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي در فرهنگ». در نتيجه اين ادغام همهجانبه، فرآيندهاي توليد و بازتوليد معنا به طور پيوسته در حال دگرگوني است. مجموعه وسيعي از فرآيندها يا «فرافرآيندها» در حال تغيير دادن كليت فرهنگي ما است. برخي از اين فرافرآيندها عبارتند از رسانهاي شدن، جهاني شدن، تجاري شدن، فردي شدن، دموكراتيك شدن، فناورانه شدن، شهري شدن، مصرفي شدن، نمادين شدن و كالايي شدن. اين فرا فرآيندها جهاني هستند و كم و بيش همه جوامع را با درجات متفاوتي متاثر ساخته و ميسازند. با وجود جهاني بودن اين فرآيندها و تحولات، هر جامعه و كشوري تجربه زيسته جمعي ويژه و منحصر به خود را ميآفرينند.
در اينجا ميخواهم نشان دهم كه در ايران معاصر، ايراني كه از نيمه قرن سيزدهم هجري شمسي شروع به شكلگيري ميكند و تا امروز توسعه مييابد، سه فرهنگ وجود داشته است: ۱) فرهنگ رسوب يافته: الگوها و عناصر باقيمانده از دورههاي تاريخي طولاني از ابتداي شكلگيري ايران زمين تا امروز، مانند نوروز، باورهاي عاميانه و فرهنگ مردم. ۲) فرهنگ در حال ظهور: فرهنگ مدرن شامل ارزشها، باورها و سبكهاي جديد زندگي. ۳) فرهنگ رسمي: الگوهاي فرهنگي مورد حمايت نظام سياسي كه عمدتا تركيب و تلفيقي از ارزشها، باورها و رفتارهاي متناسب با فلسفه سياسي نظام حاكم است.
اين سه فرهنگ با يكديگر در چالش هستند و هر كدام نيروهاي اجتماعي حامي خود را دارند. فرهنگ رسوب يافته بهشدت تحت تاثير فرهنگ در حال ظهور است و دايم تغيير شكل ميدهد تا بتواند به نوعي دوام يابد و سطحي از بقاي هستي خود را ضمانت كند. اين فرهنگ و فرهنگ در حال ظهور در چالش با فرهنگ سياسي هستند و اختلافات آنها با فرهنگ رسمي، آنها را با وجود اختلافاتشان در موقعيتهاي معيني كنار هم قرار ميدهد. اما فرهنگ رسمي، با اتكا به امكانات و قدرتي كه دارد تلاش ميكند از راه آموزش و پرورش، رسانههاي دولتي، مراكز فرهنگي، آموزش عالي و نهادهاي مذهبي هژموني خود را تثبيت كرده و استمرار بخشد. فرهنگ رسوب يافته در واقع ريشههاي فرهنگي به جا مانده دوران پيش از معاصر است كه اگر آن را لحاظ نكنيم درك برخي رفتارها و عناصر فرهنگي در دوره معاصر قابل فهم نخواهد بود.