استیضاح یا استیفا؟
2025-03-16مفت سواری دانشگاهی
2025-03-16📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان سقز؛ دیار دیرین و شهر نازنین
🔻۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
✅ روزهای پنجشنبه و جمعه (۲۰ و ۲۱ اردیبهشت۱۴۰۳) در شهر سقز کردستان؛ به قول سقزی ها “کهن شهر سقز”بودم. کهن شهری سراسر زیبایی و ظرافت و انباشته از زمان و زبان و زندگی و سیاست. اولین دیدارم بود و سراپا شوق بودم.
🔻پیشتر سنندج، کرمانشاه، هورامان و برخی شهرهای کرد را رفته بودم و می دانستم کردها حال و هوای دیگری دارند.
🔻قبل از سفرم دوستی که بزرگ شده سقز است و تا بیست سالگی آنجا زیسته بود گفت:
🔻سقز شهری است با مردمانی سخت خون گرم و بسیار مهمان نواز که روحیه نوروزی، موسیقیایی و شاد دارند و شهرهای شان را ساخته و می سازند، اهل سیاست اند و گفت و شنود؛ و تا دل تان بخواهد حرف تازه برای گفتن در ضمیر و زبان شان جاری است. و مهم تر، مردمانی سخت سازگار، مداراجو و اهل تساهل اند. در زندگی و کردار و کلام شان نشان و نشانه ای از تعصب نخواهی دید.
✅ شهر را که دیدم و کمی با رسم و آیین شان دم خور شدم، صحت و درستی سخنان دوستم را دانستم. شگفتناک شوق دانستن دارند و برای هنرمند و اندیشمند ارج و ارزشی وصف ناپذیر قایل اند. از گفت و شنود سیر نمی شوند. تا دل تان بخواهد برایت قصه می گویند. خاطرشان انباشته از خاطره هاست.
🔻اما گمانم این است که کوه ها و تپه ها و زرینه رود و سیمینه رود و گل ها، نفس و نمای سقز را سرشار و سربلند کرده و در این شهر اینها پا به پای مردمش بازیگری و سازندگی می کنند. به ویژه کوه ها.
🔻کوهستان هم پاره ای از روح کردستان است. کردها زاییده کوه هایند. به قول یکی از همین سقزی های همراه مان “کوه ها به کردها پناه آورده اند”.
🔻زمانم اندک بود اما فرصتی عالی برای هم صحبتی با آگاهان شهر داشتم. دوستان هنرمند، روزنامه نگار، مدیران شهری، دانش آموختگان، معلمان و دیگران را در این سفر دیدار کردم و پای صحبت شان نشستم و آموختم.
🔻خلاصه برداشتم این بود که هنوز با همه تنگی ها، تنگ نظری ها و تنگناها، شهر شان را دوست دارند، ایرانی و ایراندوست اند، به تاریخ و طبیعت شان وقوف دارند و بدان ها می بالند، نبض زندگی در کلام ها و کالاها و کوه ها و کوله پشتی های شان گرم و جوشان می تپد.
✅ چیزی که در روح و روان شهر و سخنان شان چشمه وار می جوشید و می جوشد ریشه داشتن و اصالت سقز است. دوستان در هر مجال و موقعیتی پای قصه های دور و دراز تاریخ شان را پیش می کشیدند و از نسبت شان با اسطوره ها می گفتند.
🔻در مدخل ویکی پدیا شهر هم همین را می خوانیم. سقز یادگار هزاران ساله ایران و کردستان و تمدن مادها و سکاهاست. سقز از آدامس نیامده، بل نام دیگر شهر “ساکز” پایتخت سکاهاست. هنوز بعد از هزاران سال، گویش و گرمی ساکز و سکاها در سنت و سرشت شان زنده و به زبان و بیان شان جاری است.
🔻سقزی ها به زبان “کردی سقزی” سخن می گویند و تماما اهل سنت اند. اینها را در نشانه های شهر هم می شود دید؛ گرچه همراهانم گفتند چهره شهر همچنان سانسور شده است و جای برخی نشانه های بزرگ تاریخ، ادب، هنر، سیاست و فرهنگ سقز در شهر خالی است.
🔻ولی چیزهایی هست که خواهی نخواهی سانسور نشدنی اند. بارزترین شان طبیعت و کوهستان سقز است.
پایت که به شهر می افتد پستی و بلندی های شهر و ارتفاعات اطراف که شهر را گرم در آغوش گرفته اند حس و حال آشنایی با زمین و سرزمینی دیگر را برایت خلق می کنند.
🔻همین طور که خیره به کوه ها، چشمانت مبهوت بزرگی و شکوه طبیعت کوهستانی و سرد و سرسخت سقز می شود، رودخانه “چم سقز”، زرینه رود و سیمینه رود را می بینی که ترا به یاد زاینده رود اصفهان و کارون و کرخه آبادان می اندازد.
🔻پارچه ها، به ویژه لباس های زنانه کردی، هم مثل کوه ها و رودها و طبیعت رنگارنگ سقز، جزیی جداناپذیر از سیمای مسرور و شوق انگیز شهر است.
🔻کردها در هر جا با زبان شان، با لباس شان، با موسیقی شان و با رقص شان با ما سخن می گویند. این را در سقز هم دیدم.
✅ در هواپیما همنشینم سقزی بود. گفت: یادم باشد فقط مسحور گل ها، زرینه رود و تپه های سقز نشوم و حتما از تیاتر و موسیقی این شهر هم توشه ای برگیرم. گفت پارچه های کردی را هم فراموش نکنم.
🔻اینها نکاتی بود که دکتر ارسطو گویلی شهردار سقز هم آنها را توضیح داده بود. سقز پایتخت هنر تیاتر کردستان است. این را سقزی ها افتخار خود می دانند. مجسمه ها و طبیعت و طراحی های شهری و عطر و بوی سقز هم حکایت از ذایقه هنری شان می کرد و میل شان برای خودبیانگری. سقز را شهری برونگرا یافتم.
🔻فرصتی شد و چند ساعتی شهر را قدم زنان با گویلی پیاده وری کردیم. تا ده شب شهروندان در خیابان ها بودند و مغازه ها باز و فعالیت می کردند. سقز ۱۸۵ هزار نفر جمعیت دارد و شهر بزرگی نیست، اما خیابان های شهر شلوغ و پر جمعیت است. حضور پر رنگ زنان در شهر هم دیدنی بود. امروزه سقز برای مردم ایران با زنان هم پیوندی محکم خورده است.
✅ بعد از پاییز ۱۴۰۱ نام سقز در حوزه عمومی ایران سکه رایج شد، چه، سقز زادگاه مهسا امینی است.
🔻سقز شهر بدون گشت ارشاد است. بسیاری از دختران و زنان به ویژه جوان ترها پوشش اختیاری و بدون روسری دارند.
🔻حضور شهروندان در خیابان ها در شهری که از حیث تاریخی منطقه کشاورزی و دامپروری بوده است نشانه ی تحول ساختاری در شیوه زندگی آنهاست. سقز دیگر آن شهر تاریخی کشاورزی و دامپروری نیست. در ۱۳۱۴ اولین نهاد شهرداری مدرن در سقز تاسیس شد. در نود سال سقز نهصد سال تحول تاریخی پیدا کرده است.
✅ گویلی برایم از روحیه ی مشارکت جویی و مشارکت پذیری سقزی ها سخن گفت و این که در ساختن و آبادی شهرشان شورمندانه می کوشند و اگر موانع در راه شان نباشد و سنگ اندازی نشود مردم از جان و مال شان برای آب و آبادانی شهرشان مایه و سرمایه می گذارند.
🔻گویلی را هم شهرداری مردمی و مردم پسند دیدم. در مسیرمان شهروندان او را محترم می داشتند و جا به جا با او درباره مشکلات شان گفت و شنود می کردند.
🔻سالار عقیلی هم در شهر کنسرت داشت و در هواپیما با هم وارد سقز شدیم. پوسترهای کنسرتش همه جا بود. مجال رفتن به کنسرت را نداشتم اما شنیدم استقبال گرمی از آن شده است. جای شگفتی نیست. کردستان سرزمین موسیقی است.
🔻جمعه را به منطقه سرشیب و کوه ها مازوجدار رفتیم. اردیبهشت را در بهشت مازوجدار با عیار تمام و عیان ترین شکلش دیدیم و چشیدیم و بوییدیم.
🔻زیبایی ها و شگفتی های طبیعی سقز را پیشتر گفتم و پیشنهاد می کنم اگر سقز رفتید حتما کوهستان هایش را فراموش نکنید.
🔻دو سخنرانی هم در دانشگاه آزاد اسلامی برای معلمان و استادان و مدیران شهری و شهروندان کردم. یکی درباره مدرسه و دیگری درباره شهر و مدیریت شهری. آنها را در کانالم می گذارم و بشنوید.
✅ نکته پایانی ام درباره روحیه کتابدوستی سقزی ها را هم بگویم. علاوه بر این که منزل شهردار پر از کتاب بود و او را کتابخوانی حرفه ای یافتم، چیز بدیعی هم در شهر دیدم.
🔻به تازگی در سقز سینمای بزرگ و زیبایی ساخته اند. سالن ورودی این سینما کتابفروشی است. مسوول سینما گفت استقبال گرمی از کتاب ها می شود و از فروش کتاب راضی بود.
🔻کاش همه ی سینماها چنین کنند و سالن ورودی شان را به کتاب فروشی اختصاص دهند. هم فال است هم تماشا!
✅ سخنم را با این جمله یکی از همراهانم در سقز پایان می برم. گویلی گفت آمار جرم و جنایت و سرقت در سقز بسیار پایین است. دوستی گفت: مردم فقیر این دیار کار کشنده ی کولبری را می کنند، اما تن به سرقت و خشونت نمی دهند.