چرا به فکر این فقر و فلاکت نیستیم؟
2025-02-15ارباب خودم سر تو بالا کن
2025-02-15📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان سال ۱۳۹۹، سال فلاکت و فرهنگ
🔻۲۸ اسفند ۹۹
«سال ۱۳۹۹ به پایان رسید، اما دفتر کرونا همچنان باز است. در این سال هزاران نفر جانشان را از دست دادند، هزاران نفر در بیماری روزهای سختی را گذراندند، هزاران هزار نفر با فقر و نداری دست و پنجه نرم کردند و همچنان اسیر فقرند. کرونا بحران جهانی بود. ما علاوه بر آن، درگیر تحریمهای سخت بینالمللی بودیم و همچنان هستیم. فقری که تحریمها بر مردم ما تحمیل کرده، بیش از کرونا زندگی را بر میلیونها نفر تلخ کرده است. سال ۱۳۹۹ این گونه بود که «سال فلاکت» شد.
اما در این سال ناگزیر شدیم تا بیش از همیشه به انسان بیندیشیم و به رنجها و سلامت او توجه کنیم. کرونا ما را به قرنطینه برد و مفهوم جدیدی به نام «فاصله اجتماعی» را رواج داد. در این سال بود که دریافتیم روابط اجتماعی، آیینها و مناسک و تشریفات برای زندگی ما چه کارکردهایی دارند. خانه در سال ۱۳۹۹ برای ما اهمیتی تازه پیدا کرد. اهمیت علم مجدداً برایمان برجسته شد و ناگزیر شدیم برای نجات به سراغ علم برویم. همچنین بازار با بحران روبرو شد و ناگزیر شدیم مصرف را گونهای دیگر ببینیم و دربارهاش بیندیشیم.
شیوه بهرهکشی از طبیعت
شاید مهمترین تجدیدنظرها مربوط به شیوه سلطه و بهرهکشی ما از طبیعت باشد. کرونا محصول برهمخوردن تعادل انسان و طبیعت است. بحرانهای زیست محیطی و شیوع کرونا موجب شدند تا ما در ایران به پایداری محیط زیست و توسعه پایدار بیش از گذشته توجه کنیم. اینها و بسیاری نکات دیگر بازاندیشیهایی بودهاند که لاجرم ما را به خلق و گسترش فرهنگی دیگر وادار و دعوت میکند.
من نیز در مقام معلم انسانشناسی (مانند بسیاری معلمان و محققان دیگر) تمام سال ۹۹ را درگیر توسعه این توجه به فرهنگ و ضرورت بازاندیشی بودم. اسفند سال ۱۳۹۸ که کرونا آمد و به کرونانگاری مشغول شدم از همان ابتدا از بحران فراگیر و ضرورت تأمل و بازاندیشی در تمام ساختارها و سیاستها و حتی سوژهها صحبت کردم. تمام سال را صرف نوشتن، اندیشیدن و سخن گفتن درباره کرونا و بازاندیشیهای ممکن و ضروری کردم. نمی دانم حاصل این تلاشها چه بود اما باورم این بود که ره بادیه رفتن به از نشستن باطل است.
اکنون سال ۱۳۹۹، سال فلاکت و فرهنگ، خاتمه یافت و سال ۱۴۰۰ را آغاز میکنیم. گمانم این است که این سال نیز درگیر فلاکت و فرهنگ خواهیم بود. اگر خواهان آیندهای بهتر هستیم ناگزیر باید ارادهای جمعی برای تجدید نظرهای واقعی و عملی هم در گفتمان حاکم و هم در شیوه و سبک زندگی شهروندان صورت گیرد.
راه عملی برای تحقق چنین تجدید نظرهایی این است که هر کس در هر جایی با هر نقش و مسئولیتی، تصمیم بگیرد «آغازی تازه» در فعالیتها و زندگی اش تجربه کند. البته این توصیه و راهبردی کلی و فاقد هرگونه دستور العمل اجرایی است.
در مقامی نیستم که دستورالعمل اجرایی برای تحقق چیزی تدوین کنم. تنها کاری که از دست من بر می آید این است که به فرایند بازاندیشی و گسترش آن از طریق گفت و گوهای عمومی کمک کنم. ما نیازمند تقاضای اجتماعی برای گسترش بازاندیشی هستیم. امیدوارم ۱۴۰۰ سال تعمیق بازاندیشی و تحقق آن باشد. در غیر این صورت شاهد گسترده شدن و عمق یافتن فلاکت و شاید فروپاشی خواهیم بود. در این صورت فرهنگ هم دیگر نمی تواند کاری برای جامعه کند.»