شکر که خدا گاو را آفرید
2025-03-10کتاب ها و سنگ ها
2025-03-10📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان زباله های لعنتی
🔻۱۹ آبان ۱۴۰۲
✅ جمعه ۱۹ آبان (۱۴۰۲) دومین روز ششمین همایش پویش کیفیت محصولات غذایی در ساری در مجتمع ساحلی فرح آباد ساری بود.
🔻ساعت هفت و نیم آمدم کنار دریا. دریا را نظاره می کنم. یاد گاستون باشلار می افتم و کتاب “آب و رویاها”یش و این سخنش که “آب در ذات خویش رویاگون است و رویا در صورت خود آبگون”.
🔻نظاره می کنم تا رویاهایم خیس و آبی شوند. بی کرانگی و موسیقی دریا، پرنده ها، قایقی در آن دور دست، کسانی بر ساحل، ماسه های نرم و خیس، آسمان ابری و زباله ها. زباله های لعنتی مرا درگیر خود می کنند.
🔻گوشه و کنار زباله و ظروف پلاستیکی مثل خاری در چشم دریا بود.
🔻خانم شصت هفتاد ساله ای مشغول جمع کردن زباله هاست. سلامی کردم و سپاس گفتم. گفتم نمی دانم آنها که این زباله ها را می ریزند چطور دل شان می آید. گفت مقصر مدرسه ها هستند که درس های مراقبت از محیط را نمی آموزند.
🔻گفت سال پنجاه با پیشاهنگی به ساحل آمدیم. شهبانو فرح هم در ساحل به ما پیوست. گفتند زباله های ساحل را جمع کنیم. مشغول تمیز کردن ساحل و جمع آوری زباله ها بودیم. فرح هم کیسه ای گرفت و همراه ما زباله جمع کرد. از آن زمان هر گاه ساحل می آیم زباله ها را جمع می کنم. گفت البته نه فقط مردم، شهرداری هم مقصر است. اگر سطل های زباله به رنگ فسفری در ساحل بگذارند که شب دیده شوند مردم کم تر زباله ها را به امان خدا رها می کنند.
🔻موقع رفتن از ساحل از نگهبان پرسیدم چرا اینجا این قدر زباله است؟ چرا سطل کافی همه جا نمی گذارید؟ گفت شهرداری نه خودش اینجا رسیدگی می کند نه اجازه می دهد مجتمع ما کاری کند.و بعد گفت البته افراد داوطلب هر روز می آیند زباله های پلاستیکی را جمع می کنند و الان صبح زود است و هنوز نیامده اند.
✅ نمی دانم آنها که پلاستیک و زباله کنار ساحل می ریزند چرا از دریا شرم نمی کنند؟ و چرا وجدان شان خاموش است؟ اما کاش مراقبت از طبیعت و دریا را به هم بیاموزیم.
🔻کاش مدرسه ها هم مثل پنجاه سال پیش درس های محیط زیست را جدی بگیرند. کاش مردم و شهرداری ها رویاهای مان را آشفته نکنند. و صد کاش و ای کاش دیگر …