
همبستگی جامعه ایران پس از جنگ
2025-08-13تجربه زیسته در دوران جنگ و پس از جنگ
2025-08-13📝 یادداشت دکتر نعمتالله فاضلی، با عنوان رمال باشی
🔹️۹ مرداد ۱۴۰۴
✅ خوابم نمیبرد و تصمیم گرفتم در یوتیوب چیزی گوش کنم. تصادفی چشمم به کانال “داستانسرای ایرانی” افتاد و سه قصهاش را گوش دادم. یکی از آنها قصه “مرد حمال و زن رمال در حمام زنانه” بود. قصه عجیبی بود که حال و روز امروز ما را حکایت میکرد. یادتان باشد چهارم تیر ۱۴۰۲ در کانالم یادداشتی با عنوان “حاج سید اصغر حمال” را نوشتم که خاطرهای از استاد پاپلی یزدی از جلد دوم “شازده حمام” بود.
🔻قصه “مرد حمال و زن رمال” را که دیشب شنیدم برایم قصه “حاج سید اصغر حمال” تداعی شد. مرد حمال و زن رمال را بشنوید تا راز و رمز فلاکتهای مملکت را دریابید. خلاصه قصهاش را میگویم اما شما به این خلاصه اکتفا نکنید. لطفا.
✅ زن مرد حمالی اهل اصفهان حمام رفت. دید زن رمالباشی، رمال مخصوص پادشاه هم حمام تشریف آورده و حمامی و همه دلاکها و کیسهکشها و خدمهی حمام متملقانه عزت و احترامش میکنند، اما کسی اعتنایی به خود او نمیکند.
🔻منزل که آمد یقه شوهر حمال فلکزدهاش را گرفت که تا کی میخواهی حمالی کنی. باید شغل رمالی پیشه سازی که نان و آبی حسابی نصیبمان شود و همهی اهالی اصفهان عزت و احتراممان کنند.
🔻مرد حمال زیر بار نمیرفت و میگفت من که از فوت و فن رمالی و طالعبینی و پیشگویی هیچ نمیدانم. زن انقدر اصرار کرد و در گوش شوهرش خواند تا عاقبت شوهرش پذیرفت و در شهر دکانی زد و رمال شد. زن استدلالش این بود که تو هر چه مهمل بلدی بگو و کارت نباشد. مطمین باش که از قدیم گفتهاند: تا احمق در جهان باشد، مفلس در نمیماند
🔻همین طور هم شد. حمال بیچاره اسباب حمالی را کنار گذاشت و دکان رمالی دایر کرد. از قضا در اولین روز کارش مشتری آمد که قاطرش گم شده بود. رمال ما مهملاتی به هم بافت و راه یافتن قاطر را گفت و قاطر هم پیدا شد. همین موجب شهرتش گردید و بعد از آن چنان مورد اعتماد مردم قرار گرفت که حاکم اصفهان و بعد پادشاه او را به خدمت گرفتند و منصب رمالباشی را به او دادند!
🔻به دربار راه پیدا کرد و کم کم مشاور اعظم پادشاه شد و به قدرت و ثروتی افسانهای رسید. بگذارید جزییات قصه را نگویم و خودتان بشنوید.