بی سوادی سیستمی
2025-03-10کتاب با ما چه می کند؟
2025-03-10📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان دیسرتاسیون چیست؟
🔻۲۹ فروردین ۱۴۰۳
✅ اما دیسرتاسیون چیست که دولت فرانسه شرط اشتغال در هر مقام دولتی را نوشتن دیسرتاسیون می داند؟ ماساکو واتانابه فصل آخر کتاب “نوشتن به مثابه زیستن” را به ” سبک اندیشه و نگارش در فرانسه” اختصاص می دهد و نوشتن دیسرتاسیون را بنیاد اهمیت نگارش در فرانسه می داند.
🔻نخست بگویم که واتانابه استدلال می کند که “اندیشه در نظام آموزشی فرانسه” شباهت کامل با تفکر حاکم بر اروپا دارد ( واتانابه ۱۴۰۰: ۳۱۱). بنابر این، قانون دیسرتاسیون بیان کننده شیوه تفکر اروپایی است. دوم این که واتانابه می نویسد فرانسه بعد از انقلاب کبیر ۱۷۸۹ صد سال “صرف خلق قالب مقاله و به عبارت صحیح تر قالب تفکر” کرد( همان ۳۱۴).
✅ دیسرتاسیون همان مقاله است؛ اما این “مقاله” چیست که نوشتنش چنین جایگاه رفیعی دارد که شرط اصلی کسب هر مقام مهم دولتی است؟
🔻واتانابه که پانزده سال درباره فرانسه کار پژوهشی مردم نگارانه میدانی کرده می نویسد دیسرتاسیون مقاله ای است که نشان دهنده ی ” توانایی علمی” فرد است. اما این توانایی چه گونه توانایی است؟ و مقصود و مراد از علمی در اینجا چیست؟
🔻این توانایی دو شاخص دارد: ۱) تسلط عالی و خلاق به زبان فرانسه؛ ۲) تسلط فرد در زمینه ی علوم انسانی و اجتماعی ( همان ۳۲۰). به این دو شاخص تامل جدی کنید لطفا.
🔻واتانابه می نویسد: “دیسرتاسیون به عنوان سبکی فراتر از الگو و قاعده نوشتن” است ( همان). در این سبک نوشتن، نویسنده باید ابتدا موضوعی را طرح کند به شیوه ای که “ذات مساله” را نشان دهد( همان ۳۲۵). در کتابم ” زندگی سراسر فهم مساله است”( فاضلی ۱۳۹۹) شرح کاملی از مساله ارایه کرده ام.
🔻دوم به صورت تز و آنتی تز یعنی “شیوه دیالکتیک” ذات مساله بحث شده را نشان می دهد. ساده تر بگویم، “دیدگاه های رقیب” درباره مساله و موضوع را به “صورت واضح”، “کافی بودن استدلال ها برای اثبات آنها” و “نبودن عناصر و عوامل اضافه در لابلای متن” را ( همان ۳۲۲) بحث می کند. لطفا به این ویژگی ها هم دقت کافی بنمایید.
🔻اما قسمت دشوار و اصلی دیسرتاسیون، نوشتن “دیدگاه ثالث” است. نویسنده باید از تز و آنتی تز، به سنتز برسد. این سنتز دیدگاه نویسنده محسوب می شود. نویسنده فقط گزارش نمی دهد بلکه خود نیز صاحب نظر و تحلیل کننده است.
🔻 دیسرتاسیون مقاله ای مساله محور و جدلی و مباحثه ای است و به جای نشان دادن ” فصاحت و ابهت کلام” نویسنده باید نشان دهنده ی “دقت، شفافیت و ساده گویی” باشد (همان ۳۴۲). اساس کار این است که نویسنده “با استفاده از روش دیالکتیک ذات مساله را مشخص می کند” ( همان ۳۴۷).
🔻اینجا دقت کنید. نمی گوید فصاحت و ابهت کلام نباشد، بلکه می خواهد نوشتن به “بازی بلاغی” تقلیل نیابد.
✅ هر فردی که بخواهد در فرانسه مقام دولتی مهمی تصاحب کند باید بتواند در علوم انسانی و اجتماعی در حد نگارش دیسرتاسیون مسلط باشد حال او چه متخصص پزشکی، مهندسی، علوم پایه یا هر چیز دیگر باشد. و این شیوه ی تفکر اروپایی است و منحصر به فرانسه نیست.
🔻با این محک و معیار، صاحب منصبان مملکت ما تا چه میزان توانایی و تسلط به نگارش مقاله ای به زبان فارسی و به شیوه ای دقیق، شفاف، ساده و بدون حشو و اضافه و با منطق دیالکتیک و قدرت توضیح “ذات مساله” ای را دارند؟
🔻مبالغه نیست که بگویم گاه نه تنها نوشته ها فاقد مساله و بحث اند، بلکه حتی فضاحت و ابتذال جای فصاحت و ابهت کلام می نشیند.
✅ ” بی سوادی سیستمی” حاکم چنین مطالبه ای از صاحب منصبان نمی خواهد. معیارهای تصاحب پست و مقام های دولتی در ایران بر هر چیز استوار است جز تسلط و توانایی در دیسرتاسیون و بهتر بگویم در نوشتن دقیق و عمیق و خلاق به زبان فارسی.
🔻جای دارد این سخن ابولفضل بیهقی در “تاریخ بیهقی” در بخش نامه به قدرخان را با هم به صدای بلند چند مرتبه بخوانیم: “و مرد آنگاه آگاه شود که نبشتن گیرد و بداند پهنای کار چیست.”
🔻و تمام قصه این است که ما هنوز نمی دانیم “پهنای کار” چیست! و مسوولیت ها و مقام ها را شوخی پنداریم و این گونه است که ملک و مملکت سامان ندارد و نمی یابد. مگر آن که الفبا را خوب بیاموزیم و زیستن با الفبا را هم جدی بگیریم. کتابم “الفبای زندگی” را نوشته ام تا پهنای کار دست مان بیاید.