احتضار آموزش و انفجار نافرهیختگی
2025-02-18معلمان و استادان معتمدترین گروه ها شدند؛ چرا؟
2025-02-18📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان جامعه چگونه کور یا بینا می شود؟
🔻۱۱ مرداد ۱۴۰۱
✅ ژوزه ساراماگو در رمان «کوری» که جایزه نوبل ادبیات ۱۹۹۸ را برای او به ارمغان آورد کوشید تا انسان امروزی را از «نابینایی جمعی» آگاه کند، موقعیتی که «می توانیم ببینیم اما نمی بینیم». آن را «کوری سفید» می نامد، موقعیتی که روشنایی در جهان نیست اما جهان سفید دیده می شود. این بیماری اسم ندارد، هنوز علم آن را نشناخته و سامان اخلاقی و فرهنگی انسان و جامعه امروزی را تیره و تار کرده است. شخصیت های داستان اسم ندارند، حکایت جامعه ای است که بیگانگی از خود را بر همه تحمیل می کند و همین بی هویت و بی اسم بودگی موجب بی اعتنایی افراد به آدم ها و روابط و مسئله های جامعه می شود.
🔻 ساراماگو می کوشد موقعیت نابینایی جمعی را فهم کند و شاخ و برگ ها و نشانه ها و عوارض آن را در زندگی روزمره و آشفتگی های روانی، اخلاقی و اجتماعی و سیاسی نشان دهد. ساراماگو نقاب دروغینی را افشا می کند که انسان امروزی بر چهره زده و با وجود داشتن چشم، نمی خواهد ببیند، و دچار «توهم نور» است. ساراماگو به ما می گوید «ترس کورمان می کند» و به خاطر ترس های مان به هر ذلت و موقعیت غیراخلاقی و خلاف وجدان، خلاف عدالت و خلاف آزادی تن می دهیم و باجگیری ها و زورگویی های اوباش را تحمل و توجیه می کنیم. کوری سفید باعث شد تا انسان «همه پله های ذلت را پایین» برود و «به خواری مطلق» برسد (۱۳۸۵: ۳۶۰).
🔻ساراماگو می پرسد: جامعه ای از آدم های کور چه طور می تواند برای ادامه حیات، خود را سازماندهی کند، با سازماندهی خودش و قدم اول در این سازماندهی به عبارتی داشتن چشم است (همان ۳۸۴). ساراماگو پاسخ روشنی برای این سوال خود ندارد اما تلویحا نشان می دهد زن چشم جامعه و انسان است. «همسر دکتر» خودش را به نابینایی می زند تا همراه شوهرش که چشم پزشک است و او هم دچار کوری سفید شده، به قرنطینه برود و به شوهرش کمک کند.
🔻زنِ دکتر فرشته نجات همه ی کورها می شود. کاری که زنِ دکتر می کند، «اخلاق مراقبت» است. این ویژگی و قابلیت وجودی زن است که قابلیت های اخلاق مراقبتی را می داند و استادانه با از خودگذشتگی و درک همدلانه دیگری و دیگران بر روی زخم ها و زجرهای انسان و جامعه امروزی مرهم محبت و مراقبت و مراعات کردن می گذارد.
🔻اما ساراماگو توضیح نمی دهد که زنِ دکتر فرد تحصیلکرده و فرهیخته ای بود و مدرسه و دانشگاه در تبلور و تحقق یافتن اخلاق مراقبتی و روحیه انسان ورزی و مراعات حال دیگری، نقش داشت. همان طور که «اوباش» که در قرنطینه حاکم بودند و به زنان تجاوز می کردند و باج می گرفتند و خشونت می ورزیدند، فاقد دانش و سواد بودند. همین طور است، زن چشم انسان است اما این چشم نیازمند تقویت شدن و مراقبت است. آموزش در جامعه مدرن چنین مسئولیتی دارد. آموزش چشم انسان و جامعه مدرن است. اگر آموزش کم توان و بی کیفیت باشد، چشمان جامعه کم سو می شود.
🔻در جامعه ما مدرسه کم رمق و بی جان شده و همین موجب بسیاری تنش ها و بحران ها گردیده است. سال هاست که جامعه ایران با عینک های نمره بالا زندگی می کند.