«مقاومت تاریخی در برابر سواد آموزی در ایران»
2025-01-30«مناسبات علم و فرهنگ در ایران»
2025-01-31گزارش مکتوب سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان «تفکیک زدایی نهادی، چالش بنیادی سیاست فرهنگی در ایران»، نشست بررسی نظریهپردازی درسیاست فرهنگی، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، آبان ماه ۹۱
دکتر فاضلی در این سخنرانی سیاست فرهنگی را مجموعه ای از مداخلاتی می داند که سازمانها اعم از دولتی، خصوصی و مدنی برای تغییر در روند حرکت یک جامعه یا ملت انجام میدهند تا بتوانند یک نظم نمادین متناسب با اهداف مشخص ایجاد کنند.چالش بنیادی درسیاست فرهنگی ایران تفکیک زدایی نهادی بوده وهست. تلاش جمهوری اسلامی این بوده است که تمام حوزههای سیاسی، اقتصادی واجتماعی را درحوزه فرهنگ ادغام کند و این درحالی است که فرهنگ به مذهب تقلیل پیداکرده است.
یک عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی چالش بنیادی درسیاست فرهنگی ایران را تفکیک زدایی نهادی عنوان کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، نعمت الله فاضلی در نشست بررسی نظریهپردازی در سیاست فرهنگی از منظر مطالعات فرهنگی که در دانشگاه علوم اجتماعی برگزار شد گفت: سیاست فرهنگی عبارت از مجموعه مداخلاتی که سازمانها اعم از دولتی، خصوصی و مدنی برای تغییر در روند حرکت یک جامعه یا ملت انجام میدهند تا بتوانند یک نظم نمادین متناسب با اهداف مشخص ایجاد کنند.
وی تصریح کرد: دولتها تلاش میکنند باایجاد دستگاههای اداری و ساختارهای حقوقی از طریق به کارگیری قدرت و مداخله در فرآیندهایی تولید، توزیع و مصرف، نمادها و معانی از نظم اجتماعی به وجود بیاورند که در این نظم، تک تک افراد جامعه به عنوان سوژه به نوعی عمل میکنند که اعمال، رفتار، احساسات و وجوهشناختی آنها همسو با دولت – ملت است.
فاضلی درادامه رفتار مردم بدون معنای سیاسی را نشانه عدم وجود دولت – ملت ذکر کرد و افزود: مدرنیته زمانی شکل غایی پیدا میکند که تک تک مردم هرکاری که انجام میدهند دربردارنده دلالت ضمنی اما روشن سیاسی باشد.
وی تصریح کرد: اگر در جامعه گروههای مختلف همانند دوره پیشا مدرن مستقل، مجزا و پراکنده عمل کنند نمیتوانیم بگوییم که به یک دولت -ملت تعلق دارند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه به گفته فوکو سیاست فرهنگی یک مقوله مدرن است که همگام با دولتهای ملی شکل میگیرد، افزود: در آغاز شکل گیری دولت ملتها ابتدا نیاز به سیاستهای امنیتی مطرح شد و دروهله بعد سیاستهای اقتصادی در اولویت قرار گرفت، اما با وقوع انقلاب صنعتی و شکل گیری دو طبقه کارگر و بورژوا و وجود نابرابری بین آنها ایده سیاست اجتماعی ظاهر شد.
وی بااشاره به اینکه وجود بیعدالتی باعث بوجود آمدن جنبشها و همچنین ظاهر شدن ایدههای مارکس شد، افزود: ازهمین رو نظام سرمایه داری برای حفظ تولیدات صنعتی خود مجبورشد دست به مداخلاتی بزند و از اینجا بود که سیاست اجتماعی با دید رفاهی شکل گرفت.
فاضلی با بیان اینکه بعد از دولت سازی، فرآیند ملت سازی شکل گرفت، افزود: زیرا دولت مرکزی متوجه شد دولت سازی بدون ملت سازی امکانپذیر نیست و از همین رو به سوی سیاست همگن سازی فرهنگی حرکت کرد.
فاضلی ادامه داد: دولت مرکزی بر این عقیده بود باید کاری کرد مردم و گروههایی که اعضای یک واحد سیاسی به نام ملت راتشکیل میدهند از نظر عواطف، احساسات و وجوهشناختی هم زبانی و همدلی را با دولت مرکزی داشته باشند و از همین جا بود که اولین نسل سیاست فرهنگی شکل گرفت.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه پیش از قرن هیجدهم نیز اشکال گوناگونی از سیاست فرهنگی به طور ناخودآگاه و تدریجی وجود داشت، افزود: به طور مثال بریتانیا که از سال ۱۷۰۰ به بعد توانست سیطره خود را بر جهان تثبیت کند اگر نگوییم زبان انگلیسی بیش از ناوهای دریاییاش بلکه هم سطح آنها به بریتانیا برای تحقق این امرکمک کرد.
وی با اشاره به اینکه از قرن هیجدهم، اهمیت زبان در عرصه سیاست بین الملل و داخلی آشکار شد، افزود: اما مسئله برای دولت مدرن بیش از زبان بود و به همین دلیل متوجه سیاستهای حافظه شد.
فاضلی به ارائه توضیحاتی درمورد سیاست حافظه پرداخت و ادامه داد: دولتهای مدرن از قرن هیجدهم به این نتیجه رسیدند که باید اقداماتی انجام دهند تا موضوعات موردنظرشان در حافظه مردم بماند و مطالب غیر از آن به فراموشی سپرده شود و به نوعی بااین کارحافظه مردم را دستکاری و کنترل میکردند.
فاضلی با اشاره به اینکه بخش مهمی از سیاست فرهنگی از اینجا شروع شد، افزود: سیاست حافظه تلاش میکرد به شیوهای از گذشته ملتها، تجلیل و بازسازی صورت بگیرد که آن میراث فرهنگی به عنوان حامی دولت جدید ظاهر شود.
وی یادآورشد: سیاست حافظه در ابتدا به صورت تاریخ نگاری ملی ظاهر شد به طوری که تاریخ متناسب با نیازهای روز به نگارش در میآمد اما با گذشت زمان سیاست حافظه به سمت «یادمان» یا «یادبود» سوق پیدا کرد.
به گفته فاضلی سیاست «یادبود» به این ترتیب بود که دولتها برای خلق آیینها، مردم را به یادآوری نمادهای خاصی کمک میکردند که نامگذاری خیابانها و فرمهای معماری جدید همه به نوعی یادبود یا یادمان و به عبارتی تجلیل از معانی سیاسی بود که دولت ملتهای جدید به کمک آنها میتوانستند بقای خود را تثبیت کنند.
فاضلی با بیان اینکه در این برهه از تاریخ انقلاب بزرگی در سیاست ظاهر شد، افزود: قدرت از حیطه نخبگان سیاست به امر اجتماعی انتقال پیدا کرد و به عبارتی دولت ملتها متوجه شدند برای تضمین بقا خود باید وارد زندگی اجتماعی بشوند و تولید و باز تولید قدرت از طریق مناسبات بین فردی و اجتماعی صورت بگیرد.
وی ادامه داد: برای این انتقال قدرت باید اتفاقاتی رخ میداد از همین رو از قرن ۱۸ این امکان فراهم شد که دولتها دغدغه سوژه و به عبارتی انسانها را پیدا کنند.
این استاد دانشگاه بابیان اینکه دولتهای ملی دریافتند باید انسانها را پرورش و تربیت کنند، افزود: پیش ازآن، عرصه سیاست به آریستو کراتها تعلق داشت اما از این تاریخ به بعد سیاست بین مردم گسترش پیدا میکند و به عبارتی امرسیاست همگانی میشود بطوریکه دراین فرآیند رعیت تبدیل به شهروند شد.
فاضلی بااشاره به اینکه در این برهه از تاریخ قانون ظاهرمی شود، افزود: حقوق وتکالیف بر اساس یک قرارداد اجتماعی متولد و روابط مکانیکی به همبستگی ارگانیک تبدیل میشود.
وی افزود: از قرن ۱۸ به بعد دولت علاوه بر ایفای وظایف خود در راستای امنیت ملی، دفاع از مالکیت خصوصی افراد را نیز به عهده گرفت و قوانین و حقوق اقتصادی در این راستا تدوین کرد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تحولات در فناوری و حوزه علم نقش کلیدی در ارتباط با شهروندان و دولت ملتها ایفا کرد، افزود: تحولات علوم این امکان را برای دولتها فراهم کرد که فرآیند کنترل، نظارت و وضع قوانین را برای ایجاد ملت سازی آسانتر کند.
فاضلی با اشاره به اینکه دولتهای ملی از قرون نوزدهم به تدریج با بسط قدرت و ارتقاء تکنولوژی تلاش میکنند مفهوم تازهای از زمان، مکان و تقویم ایجاد کنند، افزود: دراین برهه ازتاریخ ساعت مهمترین نماد درمعماری درنظرگرفته میشود که این امر باید به معنی کنترل زمان زندگی مردم ازسوی دولت ملی ونه طبیعت تلقی شود.
وی با بیان اینکه دولت ملتها همچنین مفهوم وطن و سرزمین را از زادگاه فرد به مرزهای جغرافیایی دولت بسط دادند، افزود: در اینجا ایدئولوژی ناسیونالیسم شکل میگیرد و یکی از ایدهها در این راستا جعل سنت است به این معنی که تمام میراث تاریخی گذشته چه ملموس و چه ناملموس از سوی دولتها متناسب با نیازشان، باز تعریف و به عبارتی جعل میشود.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی خاطرنشان کرد: دولت ملتها بر اساس ایدئولوژی ناسیونالیسم و تلقی از مفهوم هویت ملی بخشی از گذشته را انکار و بخش دیگرآن را برجسته میکردند و بر این مبنا یکسری آئینهای ملی را به وجود میآوردند.
فاضلی ادامه داد: دولت ملتهای جدید در فرآیند جعل سنت تلاش میکردند مذهب، قومیت،نژاد و تمام عناصر تاریخی را بازتعریف کنند و بخشهایی که متناسب با نیاز دولت بود برجسته سازند.
این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه تا سال ۱۹۴۵ سیاست ناسیونالیستی در حوزه فرهنگ ادامه داشت، افزود: از سال ۱۹۴۵ با ظهور دولت رفاه دولتها به این سمت میروند که حقوق اجتماعی و فرهنگی را برای ملتها تعریف کنند که در این تحول جدید رابطه دولت ملت بازتعریف شد.
وی یادآور شد: به دلیل وظیفه و جایگاه دولت برای بازسازی ویرانیهای حاصل از جنگ و همچنین رفاه مردم، پیشرفتهای تکنولوژیک، توسعه تصاعدی علم، تکامل سیاستهای نوسازی به تدریج دولت ملتهای توسعه یافتهتر به سوی مفهوم تازه تری از شهروندی حرکت کردند و در اینجا است که ایده دموکراسی فرهنگی ظاهرمی شود.
فاضلی افزود: وقتی که دولت رفاه به وجود آمد همگانی شدن و دردسترس بودن ادبیات، هنر، دانش و به طور کلی فرهنگ عالی و متعالی از سوی دولت پذیرفته شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی با تاکید بر اینکه ظهور رادیو، تلویزیون و اینترنت سیاست فرهنگی دولتها را دگرگون کرد، افزود: با ظهور دنیای پسامدرن، گسترش ارزشهای فردگرایانه، چند فرهنگی شدن جهان، گسترش رسانهها، ظهور دنیای مجازی، تحول در مفهوم حقوق بشر، تبدیل شدن دموکراسی به ارزش جهانی، ظهور تکنولوژی، اتومبیلی شدن جامعه، سرزمین زدایی از دولتهای ملی و توسعه ایده جهانی شدن در حوزه فرهنگ از ۱۹۸۰ به بعد تحول جدیدی در سیاست فرهنگی رخ داد.
فاضلی با اشاره به اینکه از سال ۱۹۸۰ به تدریج نسل سومی از سیاستهای فرهنگی به وجود آمد، افزود: دراین زمان شاهد به وجودآمدن ایده دموکراتیک کردن فرهنگ هستیم، یعنی شرایطی فراهم شد که مردم دیگر میتوانستند به جای اینکه تنها تماشاچی تئاتر باشند خود نمایشنامه بنویسند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تصریح کرد: ایده دموکراتیک کردن فرهنگ یعنی اینکه مردم به جای اینکه تنها مصرف کنندگان فرهنگ باشند به عنوان مولدان فرهنگ ایفای نقش کنند.
این استاد دانشگاه سیاست فرهنگی را یک ایده بنیادینی عنوان کرد که طی آن آحاد مردم با دولتها و نظامهای سیاسی به یک نوع پیوند، دیالوگ و چانه زنی میرسند به نحوی که ساختارهای دموکراتیک تردولت به سمت واقعیتهای اجتماعی حرکت میکنند.
فاضلی تصریح کرد: این در حالی است که در ساختارهای انحصارگرایانه و اقتدار طلبانه این ملتها هستند که خود را با دولت تطبیق دهند و بنا به خواست نظام سیاسی حرکت میکنند و از همین رو یک شکاف و فاصلهای بین مردم و نظام سیاسی ایجاد میشود و در همین جا است که سیاست فرهنگی معنای متفاوتی پیدا میکند.
وی با اشاره به اینکه وجود این شکاف باعث میشود سیاست فرهنگی سه سطح پیدا کند، افزود: سطح مصوب که در قالب قانون اساسی و قوانینی است که از سوی نهادها به تصویب میرسد، سطح محقق هم برنامههایی است که دستگاههای اجرایی، سازمانهای خصوصی و دولتی اجرا میکنند و سطح مجرب یا تجربه شده نیز آن چیزی است که مردم عملا دریافت میکنند و به آن شکل میدهند.
عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی تاکیدکرد: درساختارهای دموکراتیک این سه سطح با هم همپوشانی دارند درحالی که درساختارهای غیردموکراتیک این همپوشانی دیده نمیشود.
این استاددانشگاه درادامه به بررسی وضعیت سیاست فرهنگی درایران پرداخت وافزود: سیاست فرهنگی در ساختارهایی همانند جامعه ایران با این ویژگی شناخته میشوند؛ پیش ازاینکه دولت ملتها توانسته باشند سوژه راخلق کنند عرصه چانه زنی راگرم ترکردهاند.
وی بااشاره به اینکه یک رکن سیاست فرهنگی درایران، چانه زنی ومذاکره است، افزود: رکن دیگر درحال حاضر ناهمسویی سه سطح مصوب، محقق ومجرب است به طوری که نظام بوروکراسی درایران به عنوان واسطه بین نظام سیاسی وتودهها عمل کند.
فاضلی با بیان اینکه چالش بنیادی درسیاست فرهنگی ایران تفکیک زدایی نهادی بوده وهست، افزود:تلاش جمهوری اسلامی این بوده است که تمام حوزههای سیاسی، اقتصادی واجتماعی را درحوزه فرهنگ ادغام کند و این درحالی است که فرهنگ به مذهب تقلیل پیداکرده است.