زور زبان
2025-02-23فرهنگشناس راستین
2025-02-23📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان بی فکری
🔻۲۳ فروردین ۱۴۰۲
✅ این همه فقر، تورم، خودکشی، ویرانی محیط زیست، فساد، تبعیض و نابرابری، سرکوب و زورگویی در کشور ما از کجا می آید؟ علت العلل این وضعیت چیست؟
🔻پاسخ آن ساده و روشن است:
“بی فکری”.
بله، بی فکری.
🔻شاید به این نیندیشیده باشیم. اگر چنین باشد، این هم ریشه اش همان “بی فکری” است. اگر مایلید “بی فکری” را بشناسید لازم است بردبار باشید و اشتیاق و اشتهای تان برای فکر کردن را بالا ببرید و با من در این جستار همراه شوید. شرح دقیق “بی فکری” محتاج طول و تفصیل هاست، اما عصاره اش را می گویم، اگر به مزاق تان نشست، خودتان منابع اش را دنبال کنید.
✅هانا آرنت، حکیم بزرگ و ماندگار و تاثیرگذار قرن بیستم در میان اهل فکر تقریبا شهرتی هم پای حافظ دارد. یکی از آموزه های مشهور ایشان این بود که ریشه ی “شر”های جوامع امروزی، “بی فکری” (thoughtlesness) است.
🔻استدلال آرنت در کتاب “حیات ذهن” (۱۳۹۴) این است که میان فعالیتهای ما و “فکر کردن” پیوندی وجود دارد، اگر این پیوند گسسته یا سست باشد، تلاش های ما اعم از “زحمت کشیدن” (تقلاها برای معاش، تولید نسل، بقاء، بهداشت، تغذیه و تولید کالاها و خدمات)، “کار کردن” (فعالیت های هنری و زیبایی شناختی و فعالیت های گردشگری و سرگرمی و ..)، و “عمل کردن” (فعالیت های جمعی و سیاسی)، منجر به “شرارت” می شود.
🔻آرنت می گوید شرط بنیادی سازنده، اخلاقی و انسانی از آب درآمدن فعالیت های ما در همه ی زمینه ها، این است که آنها همراه با “فکر کردن” یا “نظرورزی” باشند.
🔻 “وضع بشر” ( که عنوان شاهکار آرنت هم هست)، به کیفیت سه مقوله “زحمت”، “کار”‘ و “عمل” در هر جامعه ارتباط دارد و “فکر کردن” تعیین کننده این کیفیت است. مهم ترین فعالیت جمعی ما، یعنی “عمل” (زندگی و فعالیت سیاسی) که تعیین کننده ترین مقوله زندگی بشر است به این بستگی دارد که چقدر “نظرورزانه” باشد.
🔻بگذارید خلاصه اش را برای تان بگویم.
✅آرنت در کتاب “حیات ذهن” که به توضیح پرسش “فکر کردن چیست؟” اختصاص دارد، استدلال می کند ذهن آدمی سه فعالیت انجام می دهد: “خواستن و اراده کردن” (میل و اشتیاق به چیزی و اقدام برای تحقق آن)؛ “داوری و قضاوت کردن امور” (تعیین خوب و بد، شایست و ناشایست و زشت و زیبای امور)؛ و “فکر یا نظرورزی کردن”.
🔻سرشت و سرنوشت همه چیز ما به همین آخری بستگی دارد. خوب، حالا، نظرورزی یا فکر کردن چیست؟
✅ آرنت می گوید ذهن به کمک “تخیل”، ذوق” و “سلیقه فردی” و قابلیت “مفهوم سازی” و “انتزاع کردن”، جهان را به قلمرو آگاهی اش می آورد و می کوشد “به نحو معنادار ناشناخته ها و ناشناختنی ها را بشناسد”. این کار نیازمند این است که:
🔻یکم؛ ذهن آزاد باشد؛ بدون آزادی، فکر کردن ناممکن است.
🔻دوم؛ ذوق و سلیقه فردی پذیرفته شود و میدان بروز یابد؛
🔻سوم؛ میدان عمل برای افراد باز باشد و انسان ها با تفاوت های شان به رسمیت شناخته شوند.
🔻چهارم؛ “زحمت”، “کار” و “عمل”، سه مقوله قابل مشاهده و “دیدارپذیرند”، اما فکر کردن فعالیت ذهن است و ملموس و دیدارپذیر نیست. همین اشتیاق ما را به آن می کاهد.
🔻پنجم؛ فکر کردن نیازمند فاصله گرفتن و فراتر رفتن از امور جاری و ملموس است. این کار مستلزم دقت، تمرکز و تخیل و انتزاع کردن امور است. این قابلیت ها، پیچیده و دشوارند.
✅ آرنت نشان می دهد اگر “ذهن” سرشار از “خواستن” و “داوری کردن” باشد، اما فکر نکند و نظرورزی آن فقیر باشد، یا بین این سه مقوله (خواستن، داوری کردن، فکر کردن) توازن نباشد، پیامد فعالیت های ما ویرانی و فلاکت است.
🔻وقتی “بی فکری” باشد، در تاریکی هستیم و نمی توانیم زمینه ها و پیامدهای “زحمت،” “کار” و “عمل” را بشناسیم.
🔻فکر کردن بر “خواستن” و “خواسته ها” و همچنین “قضاوت های اخلاقی و سیاسی” ما عمیقا اثر می گذارد.
🔻بی فکری موجب می شود آرزوهای محال کنیم و داوری های سیاسی و اخلاقی مان غیرانسانی، خشونت بار و ویرانگر شوند.
🔻فکر کردن ما را محتاط و اخلاقی و مسئولیت پذیر می کند.
✅ بی فکری از کجا می آید؟
آرنت می نویسد:
“بی فکری حماقت نیست؛ در افراد بسیار باهوش هم ممکن است پیدا شود” (آرنت ۱۳۹۴: ۳۲).
🔻بنابراین، “بی فکری” نتیجه کودن بودن یا حالت کودنی نیست. معنای این حرف این است که “بی فکری” ساخته و پرداخته انسان ها، جامعه، فرهنگ و سیاست، نه زیست شناسی و هوش و نژاد است. فکر نکردن، برساخته اجتماعی و انسانی است، بنابراین، می شود آن را شناخت و بر آن چیره شد.
✅ آرنت استدلال می کند “بی فکری” نتیجه سیطره “عقل سلیم” یا “شعور متعارف” است. افراد معمولا هنگام فعالیت های شان برای تحقق خواسته های شان به شناخت و فهم مشترک میان عامه و مردم توجه و تکیه می کنند و قادر به کاویدن لایه های پنهان تر امور و تجسم و تخیل کردن آینده و پیامده های فعالیت های شان نیستند.
🔻لازمه ی فکر کردن فاصله گرفتن از شعور متعارف و فهم جاری و ساری عامیانه است. فاصله گرفتن از شعور متعارف، کار ساده ای نیست. این یعنی، همرنگ جماعت نشدن، هر چه را به ذهن مان رسید باور نکردن، تردید کردن در مشهورات، و باور کردن به ماهیت “پیچیدگی” امور و جهان.
حتی مهم تر، شرط تسلیم شعور متعارف نشدن، فروتنی است و باور به نادانی خودمان.
🔻همچنین “فکر کردن” تلاش برای درک وجوهی از امور است که ملموس، دیدارپذیر و حاضر نیست. از جمله این امور، خود فعالیت “فکر کردن” است. قانون “از دل برود، هر آنچه از دیده برفت” اینجا هم صدق می کند. این که سعدی در “گلستان” می فرماید: “همه کس را عقل خود بکمال نماید”، ریشه در این هم دارد که عقل خود را نمی بینیم و ناتوانی اش بر ما پنهان است.
✅ “فکر کردن”، نتیجه ی کنار هم قرار گرفتن ” خواستن”، “داوری”، و “درنگ و تامل کردن” است. خواستن معطوف به آینده است. داوری معطوف به گذشته و درنگ و تامل، قرار گرفتن میان گذشته و آینده و پل زدن میان آنهاست. اگر خواستن یا داوری، بر درنگ و تامل کردن غلبه کنند، جهان آشوب می شود، زیرا اشتیاق ما به خواسته های مان و داوری قاطع ما از امور، سنجیده و ارزیابی ناشده اند و ما صرفا با قدرت و قاطعیت در جهان مداخله می کنیم. ما می دانیم که چیزهایی می خواهیم، و تکلیف خوب و بد را هم برای خودمان روشن کرده ایم، اما نمی دانیم این “خواسته ها” و ،” خواستن ها” و “داوری ها” چه نسبتی با واقعیت اینجا و اکنون ما دارند.
🔻البته، “بی فکری” مساله ای شخصی نیست. آرنت استدلال می کند “فکر کردن” ماهیتی سیاسی و اخلاقی دارد. بنابر این، “بی فکری” محصول تعارضات و تنش های اخلاقی و سیاسی جامعه است.
🔻 آرنت استدلال می کند “بی فکری” نتیجه زندگی در نظام های تمامیت خواه هم هست. در این نظام ها، انسان ها تهی و از خودبیگانه می شوند.
✅ممکن است به نظر ساده اندیشانه آید که بی فکری را ریشه همه ی “شرها” بدانیم؛ چه این که “شر” مقوله بسیار پیچیده و چند لایه است. آرنت این را پاسخ می دهد.
🔻برنشتاین در کتاب “چرا هانا آرنت را باید امروز خواند” می نویسد: “حرف اصلی آرنت این است که ما نباید از شر اسطوره بسازیم.” برنشتاین بعد نقل قولی از آرنت می آورد:
…باید این چیزها را در کلیت پیش پاافتادگی شان، در بی مقداری ملال آورشان ببینیم، چرا که مشخصه حقیقی آنها همین است. ویروس می تواند نوعی همه گیری ایجاد کند که ملتی را از هستی ساقط کند، ولی باز همچنان همان ویروس است” (برنشتاین ۱۴۰۰: ۸۳).
🔻باری، بی فکری موجب مسئولیت گریزی، ویرانی، فلاکت و زورگویی و ستم و استبداد می شود.
🔻آرنت در سرآغاز کتاب “وضع بشر” می نویسد: “بنابر این، چیزی که من طرح و توصیه می کنم بسیار ساده است: تنها به آنچه می کنیم فکر کنیم” (آرنت ۱۳۹۴: ۴۲). نتیجه این که داشتن خواسته های خوب و عالی و والا ؛ و همچنین داشتن اراده ی فولادین و انقلابی برای ساختن جامعه اگر همراه با تامل، تفکر و “نظرورزی انتقادی” و جدی نباشد، فلاکت به بار می آورد.
✅نظرورزی و فکر کردن، ما را به واقعیت جهان پیوند می زند. به قول آرنت، زندگی عمل ورزانه و زندگی نظرورزانه را باید همراه کرد والا “وضع بشر” و جامعه فاجعه بار می شود.
مطمنا شما هم با خواندن این نظریه آرنت یاد حکیم ابوالقاسم فردوسی افتادید که در شعر بلند “ستایش خرد” گفت:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی وز اویت غمی است
وز اویت فزونی وز اویت کمی است