🔶 جنبش اعتراضی ایران 🔶
2025-02-24مرگ معلم
2025-02-24📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی، با عنوان امام زمان مادرم
🔻۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
✅ مادرم، حاجیه ایران خانم، خدا بیامروز سال ۱۳۸۹ از دنیا رفت. مومنه تمام عیار بود. خلق عالم او را الهه ی صبر، الهه مهربانی، الهه سادگی و ایمان می دانستند؛ والحق چنین هم بود. سواد نداشت، اما خردمند بود. از سیاست چیزی نمی دانست. هیچ. ده سال آخر عمرش، بعد از درگذشت پدرم در مصلح آباد تنها زندگی می کرد. با نماز و زیارت امامزاده علی و تلویزیون، اوقاتش را می گذراند.
🔻آن سال ها تلویزیون انباشته از تبلیغ گفتمان احمدی نژاد و احمدنژادی ها بود.
🔻محرم ۸۸ بود. دیدم لای قرآن بزرگ پدرم عکس احمدی نژاد هست. گفتم ننه جون این عکس اینجا چه می کند. گفت: “گذاشته ام اینجا که قرآن نگهدارش باشه”.
🔻مکثی کردم و گفتم “ننه جون چرا قرآن نگهدارش باشه؟”
🔻گفت: “خب آدم مسلمانی است، ورد زبانش خدا و امام زمان است”.
🔻گفتم: “اگر دروغگو باشد و برای گول زدن مردم این حرف ها را بزند چه؟”.
🔻گفت: “با امام زمان نمی شود دروغ گفت. او زنده است و می شنود.”
✅ از این که احمدی نژادها مادرم را این طور فریب داده اند خشمگین شدم. با ناراحتی برایش توضیح دادم که این جماعت سیاست بازان دروغ می گویند.
🔻مادرم با شنیدن حرفایم نگرانم شد و مثل همیشه با آرامش و صبوری بی مثالش گفت: “ننه جون جای دیگه از این حرف های خطرناک نزن؛ خیالت هم راحت باشد با امام زمان نمی شود دروغ گفت؛ اگر دروغ بگویند امام زمان خودش کمرشان را می شکند.”
🔻خواستم عکس را از لای قرآن بردارم. نگذاشت. گفت: “صاحب آن کتاب می داند چرا آن عکس آنجاست. اگر احمدنژاد دروغ بگوید بگذار عکسش آنجا بماند تا خدا او را ببیند”.
✅ ایران خانم نازنینم قرآنش را بوسید و روی طاقچه گذاشت. سال بعد هم برای همیشه رفت. آن عکس هنوز باید لای قرآن پدرم باشد.