🔶جمعه کُشی در سنگلج🔶
2025-02-04📝یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی در پاسخ به یادداشت دکتر حسن محدثی
2025-02-04📝 یادداشت دکتر نعمت الله فاضلی با عنوان نگران ایران هستم
✅۱۵ آذر ۹۸
🔵دوست فرهیخته ام جناب آقای دکتر بهرامی کمیل در یاداشتی در کانال تلگرامی شان با عنوان «صاحب نظران بی نظرند؟» پرسیده اند چرا برخی روشنفکران حوزه عمومی در زمینه اعتراضات آبان ماه ۱۳۹۸ سکوت کرده اند و نام من را هم از جمله «سکوت کننده ها» نوشته اند. به ایشان و همه مردم حق می دهم که از امثال من انتظار سخن گفتن در زمینه بحران ها و «لحظه های بحرانی» جامعه ایران دارند. در مکالمه ای شخصی برای جناب بهرامی گفتم که سکوت من ناشی از علل مختلفی است. در اینجا آنها را با شما نیز درمیان می گذارم.
✅ نخست این که سال هاست محققان اجتماعی با بیان ها و استدلال های گوناگون موقعیت انفجاری جامعه ایران را تحلیل کرده و حتی سازوکار آن را توضیح داده ایم.
🔻تا جایی که بخاطرم هست مفصل ترین متن و پژوهش منتشر شده در این زمینه را استاد فرامرز رفیع پور در سال ۱۳۹۳ منتشر کرد. او کتابی با عنوان «دریغ است ایران که ویران شود» در ۹۳۳ صفحه نوشت و تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران را تحلیل انتقادی کرد. دقیق تر و جامع تر از کتاب رفیع پور در زمینه وضعیت کنونی جامعه ایران نمی شناسم. اگرچه صدها و هزاران متن دیگر هم در این زمینه در رسانه ها و شبکه های اجتماعی منتشر شده است.
🔻حوادث آبان ماه ۹۸ مرا دچار شوک کرد؛ زیرا نظام سیاسی و حکمرانی ایران سال هاست که توسط رفیع پور آگاه شده است. اما نمی دانم چرا این آگاهی بر ساختار و عملکرد نظام سیاسی و حکمرانی ایران تأثیر روشن و نتیجه بخشی ندارد و نداشته است.
🔻من سخنرانی و مطالب پرشماری در سال های اخیر همسو با استاد رفیع پور نوشته ام و ارائه کرده ام. بعد از اعتراضات دی ماه ۱۳۹۶ نیز مقاله ای درباره این اعتراضات نوشتم و توضیح دادم که جامعه ی ایران در حال انفجار احساساتی و نوعی کین توزی عمیق است و سطح اعتراضات از «نارضایتی» عبور کرده و نوعی «نفرت» شکل گرفته است. این نیروی عاطفی خشمگین و نفرت، می تواند جامعه را در ورطه ی سقوط قرار دهد.
🔻 اعتراضات آبان ۱۳۹۸ نشان داد که تحلیل رفیع پور، من و بسیاری از محققان دیگر کاملا درست بوده است. کاش تحلیل ما اشتباه بود. کاش… اعتراضات آبان ماه مرا دچار بُهت کرد، زیرا نمی دانم و نمی توانم درک کنم که چرا انبوه دانش خلق شده درباره موقعیت انفجاری جامعه ایران، صدای ناشنیده ماند و احتمالا همچنان خواهد ماند.
🔻ناشنیدن ماندن صدای محققان که از روی دلسوزی و غمخواری است واقعا من را از نوشتن و سخن گفتن صریح و بی پرده درباره این حوادث تا این لحظه باز داشته است. واقعا وقتی توجهی به این صدا نمی شود، سخن گفن من چه معنایی دارد؟ آیا این سخن گفتن ها صرفا تخلیه روحی و روانی برای من و امثال من است؟ آیا این سخن گفتن ها به جز تولید و بازتولید فضای موجود نقش اثرگذار دیگری هم دارد؟ واقعا نمی دانم.
✅دومین دلیل سکوتم، «نگرانی» است. من واقعا نگران ایران هستم. برای من مهم است که ایران بتواند در «مسیر سازنده» گام بردارد و نه ویران شود.
🔻نمی خواهم هیچ گونه تحلیل یا قضاوت منفی درباره هویت و ماهیت کسانی کنم که اعتراض می کنند. من به همه مردم معترض که از فساد، تبعیض، فقر و بحران های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جان شان به لب رسیده است و اعتراض دارند صمیمانه احترام می گذارم.
🔻اما برای من انتهای این مسیر و سازو کار آن مهم است. اگر احساس کنم اعتراضات زمینه تخریب و نابودی زیرساخت های اقتصادی و مادی و اجتماعی ایران را نشانه گرفته است و به تخریب صدها بانک، نیروگاه برق و فروشگاه های خرید و هزاران زیر ساخت دیگر منجر می شود، اگر احساس کنم اعتراضات به شورش های قومی و قومیتی دامن زده و می انجامد، برای من دشوار است که موضعی روشن درباره این شیوه اعتراضات اتخاذ کنم.
🔻 من نگران ایران هستم. در اعتراضات اخیر سمت و سوی اعتراضات گونه ای شد که با تخریب زیرساخت ها و گسترش قومیت طلبی ها همراه بود. برای من حق اعتراض و فریاد سرکوب شدگان کاملا محفوظ است. این که حتی سیاست های حاکمیت جایی و میدانی برای ابراز اعتراضات و نقدها فراهم نکرده است و آزادی های مشروع و حقوق بشری مراعات نشده است، بسیاری نکات دیگر، همه و همه درست است و می دانم که بسیاری بر این باورند که جز شورش راه دیگری برای رساندن پیام و صدای جامعه باقی نمانده است.
🔻 اما من نگرانم که سرشت و سرنوشت ایران در ادامه این شورش ها چه خواهد شد؟
✅ سومین نکته این که موقعیت بحرانی ایران پیچیده تر از حدی است که بتوانم تحلیل تازه ای از این موقعیت و همچنین آینده ی نزدیک آن داشته باشم.
🔻از یک سو امیدوارم نظام سیاسی و حکمرانی ایران بعد از این بیدار شود و تغییرات ساختاری در عملکردها و سیاست هایش دهد. امیدوارم این نظام به این نتیجه برسد که با صرف سیاست های امنیتی و کنترل ناراضیان نمی تواند آینده باثباتی برای ایران و حاکمیت فراهم کند. تغییرات ساختاری باید در مسیر «تولید رضایت» تغییر کند. ثبات و امنیت، نیازمند ارتقای رضایت شهروندان بویژه گروه های حاشیه رانده، فرودست، سرکوب شده و ناراضی است.
🔻 این نکات از بدیهیات هستند و حداقل عقلانیت ایجاب می کند که نظام سیاسی از آن آگاه باشد. اما از سوی دیگر براساس تجربه دهه ی اخیر نمی بینم که تغییری ساختاری در نظام سیاسی و حکمرانی ایجاد شده باشد. در این صورت برای من این سؤال پیش می آید که چرا بدیهیات از دیده ی نظام سیاسی و خردورزی آن پنهان مانده یا به آن بی توجه است؟ برای من این معمایی است که واقعا پاسخ روشنی برای آن ندارم. از این رو، گمان می کنم بعد از این اعتراضات، همه حرف های گفتنی و شنیدنی را جامعه در گوش قدرت گفته است و من تحلیل تازه ای در این زمینه ندارم.
🔻در این موقعیت بحرانی، ذهن من از کار افتاده است و گمان می کنم نیاز دارم بیشتر سکوت کنم و بیندیشم. شاید همه آنچه را هم نوشتم خطا باشد. شاید چنان نگران ایران هستم که توش و توانی برای اندیشیدن جدی ندارم.
🔵موضع گرفتن بویژه اعلام موضع سیاسی، چیزی نیست که از محقق دانشگاهی بخواهیم. اگرچه هر انسانی در جایگاه شهروندی مسؤلیت دارد و نباید و نمی تواند به سرنوشت جامعه اش بی تفاوت باشد، اما از انسان دانشگاهی انتظار می رود به شیوه ای متناسب با هویتش در برابر بحران های جامعه موضعی اتخاذ کند.