پاسخ به نقدهای سخنرانی در “مراسم نکوداشت دکتر مهرمحمدی”:
2025-02-03🔶انتقاد كنيم يا نكنيم؟🔶
2025-02-03📝 يادداشت دكتر نعمت الله فاضلي با عنوان
🔶آینده یِ جامعه یِ ایران را چگونه می بينم؟ 🔶
🌸به مناسبت نوروز ۱۳۹۸🌸
🌺سالی دیگر گذشت و شما دوستان نازنین و فرهیخته که مطالب این کانال را دنبال می کردید مرا با همین همراهی تان تشویق و ترغیب به کوشش بیشتر نمودید. صمیمانه از همراهی تان سپاسگزاری می کنم و سال نو را به همه هموطنان عزیزم و شما همراهان فرهیخته ام با شوق قلبی تبریک و شاد باش می گویم. امیدوارم در سالی گذشت حداقل از این کانال و مطالب آن رضایت داشته باشید.
🔵 تمام تلاش ما در این کانال این بود و هست تا واقعیت های جامعه و فرهنگ ایران را «فهم پذیر» کنیم و نوعی«آگاهی فرهنگی» از ایران معاصر خلق کنیم. بسیاری از دوستان از من این را پرسیده اند که جامعه ایران را با توجه به اوضاع کنونی، چگونه می بینم؟ به مناسب سال نو و در پاسخ به این دوستان، «تحلیل فرهنگی» خودم از جامعه ایران را تقدیم شما می کنم.
✅ قبل از این که تحلیلم را روایت کنم به صورت اجمالی می گویم که جامعه ایران در دوره معاصر در نتیجه کشمکش میان «نیروهای نوگرا» (روشنفکران، دانش آموختگان، هنرمندان، عامه خلاق، و همه کسانی که نگاهی انتقادی و دگراندیشانه و نوخواهانه به تاریخ و فرهنگ خود دارند) و «نیروهای واپسگرا» (همه کسانی که به سنت و میراث گذشته رنگ تقدس زده و گذشته را مرجع زندگی می دانند)، نوعی «آگاهی فرهنگی» و «تصور اجتماعی» خلق کرده است و این آگاهی «هسته اصلی» پیش برنده و برسازنده «جامعه جدید» در ایران است. این جامعه اکنون نیرومند شده است و حوادث روز نمی توانند آن را از میان ببرند.
🔻این تحلیل، ماهیتا «تحلیل سیاسی» به معنای دقیق کلمه، یا «تحلیل اقتصادی» نیست. این روزها مطبوعات و شبکه های اجتماعي انباشته از تحلیل های سیاسی و اقتصادی است. پس بهتر است من در اینجا در جایگاه خودم به عنوان «تحلیلگر فرهنگی» بایستم و نظرم درباره آینده جامعه ایران را بیان کنم.
🔶 ۱٫ از دیدِ تحلیلگر فرهنگی، بهترین راهبرد برای کمک کردن به بهتر شدن جامعه، خلق و انتشار «آگاهی فرهنگی انتقادی» است؛ آگاهی که از راه «تحلیل فرهنگی» جامعه در بستر تاریخ آن حاصل می شود؛ آگاهی از پویایی های کلی جامعه در بستر تاریخی آن؛ آگاهی که مساله های شکل گرفته در جامعه را از لحاظ مفهومی و نظری صورت بندی نماید.
🔻تلاش های فکری من تا این لحظه نشان می دهد که جامعه ایران در طی دوره معاصرش در نهایت از مواجهه با چالش ها و بحران هایش، تاکنون خلاقانه «مساله هایش را صورت بندی کرده» و «تجدد بومی» خود را برساخته و آفریده است.
🔻جامعه ایران نوعی «آگاهی فرهنگی» و «تصور اجتماعی» را خلق کرده است که حرکت تاریخی جامعه ایران را در تمام دوره معاصر جلو برده و همچنان می برد. هیچ نشانه ای نمی بینم که این مسیر در سال پیشِ رو یا آینده نزدیک متوقف شود.
🔻جامعه معاصر ایران در پرتو این آگاهی فرهنگی، جامعه ای است که در کلیت آن، پرسش ساز و نقاد است و برای برساختن و توسعه «جامعه ای جدید» و «فرهنگ متجدد»، هیچ نیرویی تاکنون در نهایت بازدارنده آن نبوده است.
🔻آگاهی فرهنگی» و «تصور اجتماعی» حاکم بر جامعه ایران، نیروهای سیاسی حاکم را تحت شدیدترین فشارهای اجتماعی قرار داده تا لاجرم پذیرای «تغییرات» و «واقعیت های موجود» جامعه ایران و جامعه جهانی شوند.
🔻ایران طی دوره معاصر، جامعه شده است، به همان معنایی که دنیای معاصر در جوامع توسعه به آن رسیده اند. البته جامعه ایرانی، هنوز درگیر تحکیم و تقویت بنیان های خود است. ایران در نتیجه شهری شدن، رسانه ای شدن، صنعتی شدن، شبکه ای شدن، جهانی شدن، و فرایندهای دیگر، «جامعه ای جدید» شده است. این جامعه با تمام چالش های ساختاریش، نیرومندتر از «نیروهای سیاسی واپسگرا» یا «نیروهای اجتماعی واگرا» یا «نیروهای متخاصم بیرونی» آن است.
🔶 ۲٫ متاثر از «تحلیل های خبری» و «لحظه ای»، اغلبِ ما شدیدا نگران و بدبین به جامعه ایران می شویم. «نگاه لحظه ای» و «تحلیل خبری» اگرچه برای فهم «رویدادهای فوری» یا روزانه ضروری است، اما برای «فهم فرهنگی» جامعه کفایت نمی کند.
🔻ما اکنون اگرچه درگیر «جنگ اقتصادی» و بحران های محیط زیست، فساد سیستماتیک در نظام سیاسی و اجرایی، بحران فرسایش سرمایه و اعتماد اجتماعی، و مهمتر از همه بحران نابرابری های همه جانبه اقتصادی و اجتماعی و بحران جنگ خاورمیانه هستیم، اما جامعه ایران حتی در «ضعیف ترین موقعیت تاریخی اش» در صد سال گذشته، یعنی در سال های جنگ جهانی اول (مرداد ۱۲۹۳ تا آبان ۱۲۹۷)، – دوره ای است که در معرض هجوم روس ها، انگلیسی ها، عثمانی ها و آلمانی ها قرار داشت و همزمان قحطی سراسر کشور را گرفته بود؛ و نظام سیاسی ایران را نیز احمدشاه (نوجوان یازده ساله) رهبری می کرد، نه تنها توانست سربلند بماند بلکه توانست راه خود را در نوسازی و تجدد ادامه دهد.
🔻ریشه دوام و بقا جامعه ایران، همان «آگاهی فرهنگی» بود که از صفویه آغاز به روییدن کرد و در دوره قاجار مجدد شکوفاتر شد، و در انقلاب مشروطه خود را بارور ساخت و مسیر خود را در دوره پهلوی و جمهوری اسلامی ادامه داد تا این لحظه.
🔻جامعه ایران اگرچه فرازو نشیب های بزرگ و گاه ویرانگر داشته است، اما هرگز در نهایت «جامعه واپسگرا» نشده است. مبارزه سخت و جدی میان نیروهای نوگرا و نیروهای واپسگرا همیشه وجود داشته و خواهد داشت، اما این مبارزه و کشمکش، ساختار اصلی شکل دهنده و پیشبرنده جامعه ایران بوده است.
🔻چیزی که هسته اصلی این کشمکش را تشکیل می دهد آگاهی فرهنگی و تصور اجتماعی است که «افق انتظارات» و «ساختار احساسات» همگانی را شکل می دهد. همین آگاهی است که ما را در تمام دوره معاصر به پیش میراند، آگاهی جدید و جدید شونده.
🔶 ۳٫ آگاهی فرهنگی معاصر ایران، آگاهی شهری شده، آگاهی جهانی شده، آگاهی متجدد و آگاهی انتقادی است. هر یک از این آگاهی ها همچون نیرویی عظیم، جریان پویایی جامعه ایران را سرعت می بخشد. در اینجا تنها به یکی از این وجوه یعنی آگاهی انتقادی اشاره و بسنده می کنم.
🔻ایران در دروه معاصرش هر سال بیش از سال های گذشته اش از نظر «توانش انتقادی»، توانمند شده است. مراد از توانش انتقاد، ظرفیت پرسشگری، تجزیه و تحلیل کردن، آشنایی زدایی و افسون زدایی از موقعیت های طبیعی و روزانه زندگی عادی است.
گسترش رسانه ها از چاپ، عکاسی در نیمه سده سیزدهم گرفته تا گسترش مدارس نوین، آموزش عالی، رسانه های رادیو، تلویزیون و رسانه های دیجیتال، همگی آگاهی انتقادی بزرگ و همگانی در ایران بوجود آورده اند.
🔻این آگاهی انتقادی در ایران معاصر فشار شکننده ای بر نیروهای واپسگرا وارد کرده و همچنان می کند. روشنفکران نمایندگان علنی این آگاهی انتقادی هستند. از اینرو نیروهای واپسگرا بیشترین خصومت را با این گروه فرهنگی دارند. از فتحعلی آخوندزاده تا امروز ما راه طولانی و پرباری را پیموده ایم.
🔻در دهه های اخیر نیروی اصلی پیشبرنده آگاهی انتقادی و جامعه دیگر صرفا روشنفکران نیستند، بلکه جمع بزرگی از عامه مردم به صورت نیروهای خلاق از طریق شبکه های اجتماعی، «شبکه ی نیروهای نقاد» را شکل داده اند، شبکه ای که به کمک شبکه های اجتماعی به سراسر جامعه ایران دسترسی دارد.
🔻اگرچه همچنان بیش از بیست میلیون جمعیت بی سواد و کم سواد داریم، و همچنان نیروهای واپسگراي قدرتمندی تلاش می کنند تا جامعه ایران را واپس برانند، اما این «شبکه نیروهای نقاد»، نگذاشته اند چنین بازگشتی به عقب تحقق یابد.
ایران امروز بیش از هر زمان دیگری در تاریخ معاصرش، آگاه و حساس به سرنوشت تاریخی و جمعی اش شده است. در ایران، جامعه متولد شده و در حال تحکیم و توسعه است. بحران های موجود ایران اگرچه مهیب و هولناک هستند، اما در عین حال نباید ظرفیت ها و قابلیت عظیمی را که جامعه ایران طی صد سال اخیر خلق کرده است، دست کم گرفت.
🔻به خاطر داشته باشیم که وجود دو نیروی نوگرا و واپسگرا، برای پویایی جامعه ایران حیاتی است. نیروهای واپسگرا، نماینده میراث تاریخی و سنتی ایران هستند و اگرچه ظاهرا موانع جدی در مسیر دگرگونی های سریع ساختاری جامعه ایران ایجاد می کنند، اما امکان طرح پرسش های بنیادی را برای جامعه و نیروهای نوگرا ممکن و اجتناب ناپذیر می سازند.
🔻کشمکش نیروهای نوگرا و واپسگرا، برای جامعه ای که چندین هزار سال تاریخ دارد امری اجتناب ناپذیر است. گفتگوی جدی میان نیروهای نوگرا و واپسگرا این امکان را فراهم می سازد که نه تنها روشنفکران بلکه مردم عادی نیز در بافت زندگی روزمره خود درگیر پرسش های مهم و جدی شوند و امور عادی را دیگر عادی نپندارند و آنها را در «فضای توجه» خود جای دهند.
🔻نیروهای واپسگرا اگرچه جامعه را درگیر سیاست می سازند و از این طریق زندگی روزمره را دستخوش چالش ها و ناامنی سیاسی می کنند و با سیاسی و امنیتی کردن امر اجتماعی، نوعی اضطراب در زندگی روزمره وارد می سازند اما در نهایت زمینه را برای غیرعادی شدن امر عادی و از ریخت افتادگی تجربه های ریخت یافته روزانه، و نهایتا پرسش انگیز شدن امور طبیعی و جاری زندگی می شوند. این کارِ نیروهای واپسگرا باعث گسترش مشارکت هر چه بیشتر مردم عادی در تحولات فرهنگی جامعه ایران شده و می شود.
🔻با توجه به وجود رسانه ها بویژه شبکه های اجتماعی، امروزه مردم عادی به نیروی بزرگی برای تحول خواهی فرهنگی و پویایی اجتماعی تبدیل شده اند. برخلاف دوره قاجار که روشنگران نواندیش خواهان «ترقی» و «تجدد» بودند و توده های مردم دربرابر آنها مقاومت می کردند، امروزه توده های مردم نوعی «عامه خلاق» را شکل داده اند و «شبکه نیروهای نوگرا» و نقاد را ساخته اند.
🔻در فضای امروزی جامعه ایران، این «شبکه نیروهای نقاد»، نقش تعیین کننده ای در امروز و آینده نزدیک ایران را خواهند داشت. البته موقعیت کنونی جامعه ایران به دلیل فروریزی دیوارهای مقاومت در برابر تغییرات و پویایی ها، جامعه را با نوعی «شتاب اجتماعی» پرسرعت و لجام گسیخته مواجه کرده است.
🔻از دیدِ تحلیل فرهنگی، بزرگترین مخاطره ای که ممکن است جامعه ایران را در آینده تهدید کند همین شتاب لجام گسیخته تغییرات فرهنگی است، زیرا شتاب اجتماعی در هر جامعه اگر بیش از ظرفیت واقعی و تاریخی آن جامعه باشد می تواند موجب از هم گسیختگی و فروپاشی فرهنگی و اجتماعی در آن جامعه شود.
🔻جامعه ایران نیازمند نظم اخلاقی و حداقلی از انسجام اجتماعی و وفاق نسبی حول قانون است. در موقعیت پرشتاب کنونی می توان انتظار داشت که تنش های فرهنگی میان نیروهای نوگرا و واپسگرا، زمینه را برای سست شدن نظم اخلاقی و انسجام اجتماعی فراهم سازد.
🔻همچنین سیاسی شدن کشمکش میان نیروهای واپسگرا و نوگرا در ایران، موجب قطبی شدن فرهنگ و در عین حال شتابناک تر شدن پویایی های فرهنگی شده است. از اینرو، نوعی خشونت نمادین و پنهان در تمام پویایی های فرهنگی و اجتماعی جامعه مشاهده می شود. این خشونت پنهان می تواند زندگی روزمره مردم را تلخ و هر چه بیشتر مردم را عصبی و کم حوصله سازد.
🔶 ۴٫ خلاصه، جامعه ایران از نظر من، جامعه ای است پویا. در آینده نزدیک اگرچه بحران های اقتصادی تشدید می شوند، تنش های زیست محیطی بیشتر خواهد شد، وضعيت آنوميك اخلاقي آشکار و فراگیرتر خواهد شد، اما جامعه ایران لاجرم به سوی شکل دادن سامان جدیدی خواهد رفت، سامانی که بیش از آن که بر نفی و انکار تجدد باشد، بر توسعه و تثبیت ارزش های آن است.
🔻ناکارآمدی های نظام سیاسی، تنش های اکولوژیکی و فشارهای اقتصادی، نوعی سامان عقلانی را بر جامعه تحمیل خواهد کرد. فرایند «بازاندیشی انتقادی» و «آگاهی نقاد» توسعه بیشتری خواهد یافت.
🔻از دیدگاه تحلیل فرهنگی، بزرگترین خطر که آینده نزدیک ایران را تهدید می کند، این است که نیروهای واپسگرا موقعیت اجتماعی خود را کاملا در خطر می بینند؛ زیرا این نیروها برای اولین بار نمی توانند اکثریت افراد جامعه را با ارزش ها و باورهای خود همسو و همراه ببینند. نیروهای واپسگرا در این موقعیت تلاش خواهند کرد تا حاکمیت و سیاست را وادار به سرکوب و اعمال خشونت بیشتر بر نیروهای نوگرا کنند.
🔻مایکل آکسورتی در کتابش با عنوان «تاریخ ایران: امپراتوری ذهن» به درستی این نظریه را بیان می کند که «ایده ایران» در تمام تاریخ چند هزار ساله اش ایده ای فرهنگی بود که گروهی از نخبگان و فرهیختگان در تمام طول تاریخ این ایده را محافظت کرده و ایران را به سوی نوعی مدارا و همزیستی تاریخی با ملت ها و فرهنگ ها سوق داده اند. آکسورتی تردید دارد که در شرایط کنونی ایران بتواند چنین مدارا و تساهلی را از خود نشان دهد.
🔻من بر خلاف آکسورتی بر این باورم که اکنون «عامه خلاق» و «شبکه نیروهای نوگرا و نقاد» جایگزین آن گروه نخبه شده اند و قدرت این شبکه هزاران برابر بیش از نخبگان سیاسی است. از اینرو، ایده ایران همچنان پابرجا خواهند ماند و به تدریج نیروهای واپسگرا را هم در خود هضم خواهد کرد.
🔻در شرایط کنونی شاید وظیفه بزرگ شبکه نیروهای نوگرا و نقاد این است که نشان دهند که وارث همان روحیه و فرهنگ مدارایی هستند که آکسورتی آن را عامل پایداری ایران می داند؛ این شبکه نقاد و نوگرا باید فعالانه تر و خلاقانه تر بکوشد تا نظم اخلاقی، قانون و انسجام اجتماعی را در جامعه توسعه دهد. این شبکه نباید نگران قدرت سیاسی نیروهای واپسگرا باشد؛ این نیرو با ضعیف شدن جایگاه و پایگاه اجتماعی اش لاجرم خود را با ارزش ها و باورهای متجدد همراه و سازگار خواهد کرد؛ چرا که می داند اگر منعطف نباشد مي ميرد.